کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اهوال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اهوال
لغتنامه دهخدا
اهوال . [ اَهَْ ] (ع اِ) ج ِ هَول ، به معنی ترس وکار بیمناک که راه آن دریافته نشود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ج ِ هول که بمعنی دهشت و ترس است . (از کنز و منتخب از غیاث اللغات ) : من لم یرکب الاهوال لم ینل الرغائب .ابن المقفع (یادداشت ...
-
واژههای همآوا
-
احوال
لغتنامه دهخدا
احوال . [ اَح ْ ] (ع اِ) ج ِ حَول و حال و حویل .
-
احوال
لغتنامه دهخدا
احوال . [ اِح ْ ] (ع اِ) ج ِ حال . چیزها که آدمی بر آن است . حالات . اوضاع . حالات و کیفیات مزاج بیماری و تندرستی . || امور و اعمال و کردار و کار و بار. || سرگذشت و سرانجام . حوادث . ماجراها. کیفیات : بشد فاش احوال شاه جهان به پیش مهان و به پیش کهان ...
-
احوال
لغتنامه دهخدا
احوال . [ اِح ْ ] (ع مص ) احال اﷲ الحول َ؛ تمام کرد خدا سال را. || مسلمان شدن . || محال گفتن . || خداوند شتران نازاینده گردیدن با گشن یافتن . || بحال دیگر شدن . || بجای دیگر شدن . احوال حول ؛ گشتن سال بر... رسیدن سال را. یکساله شدن . || احوال شی ٔ؛ س...
-
جستوجو در متن
-
تنائف
لغتنامه دهخدا
تنائف . [ ت َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ تنوفه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). یقال : قطعوا تنوفة ذات اهوال . و ذکرته و بیننا تنائف . (اقرب الموارد). || تنائف تُنَّف ؛ اشتهای فراخ دور اطراف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). ...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ](اِخ ) ابن عبدالسلام ملقب به شهاب الدین شافعی . متولدبه سال 847 هَ . ق . و متوفی 931. او راست : اعلام المغرور ببعض اهوال الموت و القبور. و روض الازهار علی ریاض الانهار. و ترغیب السامع فی الصلوة علی خیر شافع.
-
اسنة
لغتنامه دهخدا
اسنة. [ اَ س ِن ْ ن َ ] (ع اِ) ج ِ سِن ّ، بمعنی دندان . || ج ِ سنان ، بمعنی سرنیزه و عصا. (منتهی الارب ) : واز اسنه ٔ سرما و باد که هیچ جوشن دافع آن نتوانست بود، اهوال زمهریر معاینه دیدند. (جهانگشای جوینی ).
-
بنات اللیل
لغتنامه دهخدا
بنات اللیل . [ ب َ تُل ْ ل َ ] (ع اِ مرکب ) احلام . (از المرصع). هرآنچه در خواب بینند. || احتلام . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). || حادثه ٔ شب . (منتهی الارب ). || حادثه ای که در شب افتد. (مهذب الاسماء). || زنان .(المرصع). || منی . (از المرصع). || ا...
-
نصر
لغتنامه دهخدا
نصر. [ ن َ ] (اِخ ) ابن محمدبن احمدبن ابراهیم سمرقندی ، مکنی به ابواللیث و ملقب به امام الهدی ، از ائمه ٔ مذهب حنفی و از دانشمندان و متصوفین قرن چهارم است . او راست : تفسیر قرآن ، عمدةالعقاید، بستان العارفین ، خزانةالفقه ، تنبیه الغافلین ، فضایل رمضا...
-
وال
لغتنامه دهخدا
وال . (اِ) ماهی بزرگی باشد که کشتی را فروبرد. (لغت فرس اسدی ص 334). نوعی از ماهی فلوس دار بود.(غیاث اللغات ) (از جهانگیری ) (برهان قاطع). ماهی که پولک آن درشت باشد. (فرهنگ خطی ) (از فرهنگ نظام ). نوعی ماهی درم دار. (انجمن آرا) (آنندراج ) . نوعی از ما...
-
هول
لغتنامه دهخدا
هول . [ هََ ] (ع اِ) ترس از کاری که راه آن دریافته نشود. (ازاقرب الموارد). ترس . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (دهار)(برهان ). خوف . بیم . (برهان ). هراس . رعب . وحشت . هیبت . (آنندراج ). مخافت . (از اقرب الموارد) : زان روز که پیش آیدت آن روز پر از هول ب...
-
شجاعت
لغتنامه دهخدا
شجاعت . [ ش َ / ش ِ / ش ُ ع َ ] (از ع ، اِمص ) (مأخوذ از شجاعة عربی ) دلیر شدن در کارزار. صفتی است از صفات اربعه ٔ جمیله که حد وسط است بین تهور و جبن . دلاوری . دل داری . دلیری . صاحب بأس . (یادداشت مؤلف ). قوتی است متوسط میان جبن و تهور. (غیاث ال...