کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اهرم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اهرم
لغتنامه دهخدا
اهرم . [ اَ رَ ] (اِ) چوبی باشد که هریسه را بدان کوبند. (برهان ) (هفت قلزم ). چوبی باشد که هریسه را بدان کوبند و دیگ هریسه را بآن بر هم زنند. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (رشیدی ) (انجمن آرا) : ای یار هریسه پز نداری غم خوداندیشه نمیکنی ز بیش و کم خودخوا...
-
اهرم
لغتنامه دهخدا
اهرم . [ اَ رَ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکز بخش اهرم از شهرستان بوشهر که کنار راه فرعی بوشهربه کنگان واقع است . این قصبه در 54 هزارگزی خاور بوشهر واقع شده و در حدود 65 گز از سطح دریا ارتفاع دارد. آب مشروب از چاه و باران تأمین میشود و 2052 تن جمعیت دارد و شغ...
-
اهرم
لغتنامه دهخدا
اهرم . [ اَ رَ ] (اِخ ) مخفف اهریمن . شیطان . (غیاث اللغات ) (ازآنندراج ). اهریمن . اهرامن . (جهانگیری ) : زیباتر از پری است ببزم اندرون ولیک در رزمگاه باز ندانی ز اهرمش . سوزنی (از جهانگیری ).نای را حق بیهده خوش دم نکردبهر انس آمد پی اهرم نکرد. مول...
-
اهرم
لغتنامه دهخدا
اهرم . [ اَ رَ ] (اِخ ) ناحیه ایست از دشتستان در شرق بندر بوشهر. مؤلف فارسنامه آرد: شرقی بندر بوشهرست ، درازی آن از کش خاویز تا محمودآباد نزدیک بشش فرسنگ و پهنای آن بفرسنگی نرسد.محدود است از مشرق بنواحی دشتی و از شمال به محال برازجان و از غرب به تنگ...
-
اهرم
لغتنامه دهخدا
اهرم . [ اَ رَ ] (اِخ ) نام دهستان حومه ٔ بخش اهرم شهرستان بوشهر که تقریبا در مرکز بخش واقع است . رودخانه ٔ کوچک اهرم از وسط آن میگذرد و آب مشروب و زراعتی آن از رودخانه ٔ مزبور و چاه و باران و هوایش گرم است . این دهستان از چهار آبادی اهرم ، دم روباه ...
-
اهرم
لغتنامه دهخدا
اهرم . [ اَ رَ ] (ع ن تف ) پیرتر. کهن سال تر:اهرم من قشعم . اهرم من لبد. (مجمعالامثال میدانی ).
-
اهرم
لغتنامه دهخدا
اهرم .[ اَ رُ ] (اِ) میله ٔ آهنی محکمی است چون محوری بنام محور اتکاء. با یک نقطه ٔ اتکاء و بوسیله ٔ اهرم با قوه ٔ کمتری میتوان اجسام سنگینی را بحرکت در آورد.
-
واژههای مشابه
-
حسن آباد اهرم
لغتنامه دهخدا
حسن آباد اهرم . [ ح َ س َ دِ اَ رُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش سمیرم بالای شهرستان شهرضا در 9هزارگزی شوسه ٔ اصفهان به آباده . 20 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).
-
واژههای همآوا
-
احرم
لغتنامه دهخدا
احرم . [ اَ رَ ] (اِخ ) ابن هبرة الهمدانی . مردی جاهلی و حافظ ذکر او آورده است . (تاج العروس ).
-
احرم
لغتنامه دهخدا
احرم . [ اَ رَ ] (ع اِ) از اعلام است . (منتهی الارب ).
-
احرم
لغتنامه دهخدا
احرم . [ اَ رَ ] (ع ن تف ) حرامتر : و اذا طلبت رضی الأمیر بشربِهاو اخذتها فلقد ترکت الأحرما.متنبی .
-
جستوجو در متن
-
صادنی
لغتنامه دهخدا
صادنی .[ دِ ] (اِخ ) دهی از دهستان باغک بخش اهرم شهرستان بوشهر، 12000گزی جنوب باختری اهرم ، 7000گزی راه فرعی بوشهر به اهرم . جلگه ، گرمسیر و مالاریائی ، سکنه 50 تن . آب آن از چاه ، محصول آنجا غلات ، خرما. شغل اهالی زراعت . راه مالرو. (از فرهنگ جغرافی...