کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اهدا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اهدا
لغتنامه دهخدا
اهدا. [ اِ ] (ع مص ) اهداء. رجوع به اهداء شود.
-
جستوجو در متن
-
سپاهی زاده
لغتنامه دهخدا
سپاهی زاده . [ س ِ دَ] (اِخ ) مولی محمدبن علی . متوفی بسال 997 هَ . ق . که تقویم البلدان را بترتیب حرف معجمه مرتب کرده و اضافاتی بر آن کرده است و نام آن را اوضح الممالک الی معرفة البلدان و المسالک نهاده است ، که به سال 980 از آن فارغ شده و به سلطان م...
-
ریاضی
لغتنامه دهخدا
ریاضی . (اِخ ) او راست : 1- دستورالعمل در ضروب امثال فارسی . 2- ریاض الشعراء و آن را به سال 916 هَ . ق . به اتمام رساند. (یادداشت مؤلف ). صاحب کشف الظنون گوید: آن را به سال 1019 هَ . ق . به سلطان احمد اهدا کرد. و نیز رجوع به کشف الظنون ج 1 ص 936 شود...
-
کاخ مسعودیه
لغتنامه دهخدا
کاخ مسعودیه . [ خ ِ م َ دی ی َ / ی ِ ] (اِخ ) از بناهای دوره ٔ قاجاریه . اکنون به وزارت فرهنگ اختصاص دارد. این کاخ به سال 1304 هَ. ش . توسط رضاشاه (در زمان سردار سپهی ) خریداری و به وزارت فرهنگ اهدا شد. تالار آئینه ٔ کاخ مسعودیه قابل توجه است . (از گ...
-
نیشابوری
لغتنامه دهخدا
نیشابوری . [ ن َ ] (اِخ ) علی بن عبداﷲبن احمد نیشابوری سبزاواری ، مشهور به ابن ابی الطیب . از مفسران و اکابر علمای عامه ٔ قرن پنجم و از معاصران سلطان محمود غزنوی است . سه تفسیر به نامهای تفسیر اصغر و تفسیر اوسط و تفسیر کبیر نوشته است وبه دربار سلطان ...
-
ابن بی بی
لغتنامه دهخدا
ابن بی بی .[ اِ ن ُ ] (اِخ ) ناصرالدین یحیی بن مجدالدین محمد ترجمان . نویسنده و مورخ ایرانی در قرن هفتم هجری . مادرش بی بی کار زجر و فال می ورزیده ، پدر او در دربار سلاجقه ٔ آسیای صغیر دبیر و مترجم بوده و چندین بار بسفارت بدربار پادشاهان رفته است . ا...
-
ساتورن
لغتنامه دهخدا
ساتورن . (اِخ ) (معبد...) در ایتالیا قرار داشت و بنای آن رابه تالوس هوستیلیوس فاتح کشور سابن و آلبن نسبت میدادند. این معبد که مرکزخزائن روم بود بسال 225 ق . م . در پایان یکی از جنگها بنام ساتورن رب النوع زمان اهدا گردید و یک بار دیگر بسال 44 ق . م . ...
-
عطا کردن
لغتنامه دهخدا
عطا کردن . [ ع َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دادن و بخشیدن و انعام کردن . (ناظم الاطباء). اهدا کردن . ارزانی داشتن . اجداء. اشبار. اعطاء. انالة. جدو. عطاء. مَیح . معاطاة : جان و دل منی و دل و جان دریغ نیست گر من ترا که هم دل و جانی عطا کنم . مسعودسعد.بوسیم ع...
-
ابن ظفر
لغتنامه دهخدا
ابن ظفر. [ اِ ن ُ ظَ ف َ ] (اِخ ) حجةالدین ابوعبداﷲ محمدبن ابی محمد صقلی . مولد او صقلیه . در مکه پرورش یافته . کتابی باسلوب کلیله ودمنه دارد موسوم به سلوان المطاع فی عداون الاتباع و آنرا به ابوعبداﷲ محمدبن ابی القاسم اهدا کرده است ، در سال 554 هَ .ق...
-
تخلید
لغتنامه دهخدا
تخلید. [ ت َ ] (ع مص ) جاویدان کردن . (تاج المصادر بیهقی ). جاودانه کردن . (دهار). جاوید کردن . (زمخشری ). همیشه داشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). جاودانه کردن خدای تعالی کسی را. (اقرب الموارد) (از المنجد): خلد اﷲ تعالی فلاناً؛ جعله خ...
-
صاحب
لغتنامه دهخدا
صاحب . [ ح ِ ] (اِخ ) ابن محمد بخاری (الامام ...). در تتمه ٔ صوان الحکمه آمده است : وی در علوم اسلامی ماهر و بر دقایق حکمت واقف بود و حافظه ای قوی داشت ، لیکن دعوی وی بر معنی او غلبه میکرد واو را تصانیفی مفید است . و درباره ٔ او من گفته ام :لقد صحب ا...
-
علی صلیحی
لغتنامه دهخدا
علی صلیحی . [ ع َ ی ِ ص ُ ل َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی صلیحی . مکنی به ابوالحسن (ویا ابوکامل ). وی مؤسس سلسله ٔ سبعیه ٔ بنی صلیح در یمن بود. پدر او محمد در یمن به امر قضا اشتغال داشت و عامربن عبداﷲ رواحی داعی با او دوستی می ورزید و این دوستی سبب ایجا...
-
ابراهیم
لغتنامه دهخدا
ابراهیم . [ اِ ] (اِخ ) (مولی السید...) پدر او یکی از بزرگان اولیاء و اصلاً ایرانی بود و بقریه ای نزدیک اماسیه انتقال کرده بود. سلطان بایزید دوم در جوانی خویش بصحبت او نائل شد و از او کرامات دید. ابراهیم ابتدا در زاویه و خانقاه پدر خویش پرورش یافت و ...
-
رتاج
لغتنامه دهخدا
رتاج . [ رِ ] (ع اِ) درِ بزرگ که بر آن در کوچک باشد، منه : رتاج الکعبة. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). دروازه ٔ بزرگ که در خرد میان او باشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). در بزرگ . (دهار)(از اقرب الموارد). در بسته که بر آن در کوچک باشد.(ناظم الاطباء) (ا...