کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اهتیاض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اهتیاض
لغتنامه دهخدا
اهتیاض . [ اِ ] (ع مص ) بازشکستن استخوان بعد گرفتگی . مهتاض نعت است از آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). باز شکستن استخوان بعد گرفتگی و جوش خوردن . (ناظم الاطباء). بازشکستن استخوان بعد از التیام . (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
احتیاز
لغتنامه دهخدا
احتیاز. [ اِ ] (ع مص ) گرد آوردن چیزی و محیط شدن بر. جمع کردن . (تاج المصادر): چون سخن بذکر اکتناز و احتیاز زر و سیم رسیدی فرمودی . (جهانگشای جوینی ). || جمع شدن .
-
جستوجو در متن
-
مهتاض
لغتنامه دهخدا
مهتاض . [ م ُ ] (ع ص ) استخوان شکسته بعد از گرفتگی . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به اهتیاض شود.
-
بازشکستن
لغتنامه دهخدا
بازشکستن . [ ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) دوباره شکستن . شکستن استخوان را بعد از گرفتگی . هَیض . اهتیاض . || اهتضام ؛ چیزی از حق کسی بازشکستن . || اجتراع ؛ چوب از درخت باز شکستن . (منتهی الارب ). و رجوع به شکستن شود.
-
شکستن
لغتنامه دهخدا
شکستن . [ ش ِ ک َ ت َ ] (مص ) چیزی را چندین پاره کردن و خرد کردن و ریزریز کردن . (ناظم الاطباء). خرد کردن . قطعه قطعه کردن . پاره پاره کردن . کسر. اشکستن . بشکستن . تفتیت . وطس . هدّ. فض ّ. وقم . اسم مصدر از آن شکنش است که مرخم آن شکن مستعمل است . (ی...