کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انگیزنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انگیزنده
لغتنامه دهخدا
انگیزنده . [ اَ زَ دَ / دِ ] (نف از انگیزیدن ، انگیختن ) تحریک کننده . محرک .
-
جستوجو در متن
-
مطغی
لغتنامه دهخدا
مطغی . [ م ُ ] (ع ص )نافرمانی کننده و بر ستم انگیزنده . (ناظم الاطباء).
-
دشمنی انگیز
لغتنامه دهخدا
دشمنی انگیز. [ دُ م َ اَ ] (نف مرکب ) دشمنی انگیزنده . برانگیزنده ٔ دشمنی . خصومت انگیزنده : هر نفسی کآن غرض آمیز شددوستیی دشمنی انگیز شد.نظامی .
-
شب انگیز
لغتنامه دهخدا
شب انگیز. [ ش َ اَ ] (نف مرکب ) انگیزنده ٔ شب . || انگیزنده به شب . || (اِ مرکب ) بیخ درخت بزرالبنج است و برگ آن را شبی گویند و تخم آن را مَنک خوانند. (برهان قاطع) (آنندراج ) (از فرهنگ جهانگیری ).
-
دردانگیز
لغتنامه دهخدا
دردانگیز. [ دَ اَ ] (نف مرکب ) دردانگیزنده . انگیزنده ٔ درد. || مهیج رحم و شفقت . رحم انگیز. (ناظم الاطباء).
-
باه انگیز
لغتنامه دهخدا
باه انگیز. [ اَ ] (نف مرکب )انگیزنده ٔ باه . محرک باه . مبهی . (یادداشت مؤلف ).
-
مهرانگیز
لغتنامه دهخدا
مهرانگیز. [ م ِ اَ ] (نف مرکب ) انگیزنده ٔ مهر و محبت . انگیزنده ٔ شوق و دوستی : گفتی افسانه های مهرانگیزکه کند گرم شهوتان را تیز. نظامی (هفت پیکر ص 14).سوی خرگاه راند مرکب تیزدید پیری چو صبح مهرانگیز. نظامی .حکایتهای مهرانگیز میگفت که بر بانگ حکایت ...
-
جغب
لغتنامه دهخدا
جغب . [ ج َ غ ِ ] (ع ص ) از اتباع شَغِب است و جداگانه بکار نمیرود. رجل شغب جغب ؛ یعنی مفسد و انگیزنده ٔ شر. (اقرب الموارد).
-
دهشت انگیز
لغتنامه دهخدا
دهشت انگیز. [ دَ / دِ ش َ اَ ] (نف مرکب ) دهشت انگیزنده . دهشت آور. مهیب و هولناک . (ناظم الاطباء). وحشت انگیز. (آنندراج ).
-
فریب انگیز
لغتنامه دهخدا
فریب انگیز. [ ف ِ / ف َ اَ ] (نف مرکب ) غدار. حیله باز. (از ناظم الاطباء). فریب آمیز. فریبنده . مرخم فریب انگیزنده .
-
عشق انگیز
لغتنامه دهخدا
عشق انگیز. [ ع ِ اَ ] (نف مرکب ) عشق انگیزنده . برانگیزنده ٔ عشق و شیفتگی : شقایقهای عشق انگیز پیشاپیش طاووسان بسان قطره های قیر باریده براخگرها.منوچهری .
-
عشوه انگیز
لغتنامه دهخدا
عشوه انگیز. [ ع ِش ْ وَ / وِ اَ ] (نف مرکب ) عشوه انگیزنده . فریبنده . کرشمه انگیز : خنجر سرتیزش چون مژگان خوبان عشوه انگیز، خونریز. (حبیب السیر جزو 4 از ج 3 ص 322).
-
شوق انگیز
لغتنامه دهخدا
شوق انگیز. [ ش َ / شُو اَ ] (نف مرکب ) شوق انگیزنده . آنچه در انسان تولید شوق کند. اشتیاق آور. (فرهنگ فارسی معین ). مایه ٔ اشتیاق . که شوق را سبب گردد.
-
وسوسه انگیز
لغتنامه دهخدا
وسوسه انگیز. [ وَس ْ وَ س َ / س ِ اَ ] (نف مرکب ) وسوسه انگیزنده . وسوسه انداز. (فرهنگ فارسی معین ): دختر با ادایی دلنشین و وسوسه انگیز گفت ... (فرهنگ فارسی معین ).