کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انگل شناس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انگل شناس
لغتنامه دهخدا
انگل شناس . [ اَ گ َ ش ِ ] (نف مرکب ) (اصطلاح پزشکی ) کسی که درباره ٔ موجودات انگل مطالعه و بررسی کند. شخصی که تخصص و تبحر در شناسائی موجودات طفیلی دارد. طفیلی شناس . (فرهنگ فارسی معین ).
-
واژههای مشابه
-
گوی انگل
لغتنامه دهخدا
گوی انگل . [ اَ گ َ ] (اِ مرکب ) گوی انگله . حلقه ای که تکمه ٔ پیراهن در آن اندازند تا بسته شود. (از بهار عجم ) : دست زوار و حلقه ٔ در توهر دو با یکدیگر چو گوی انگل . کمال اسماعیل .شوخیش چون کند آشفته به چوگان دو دست برباید ز گریبان قمر گوی انگل . طا...
-
گیاه انگل
لغتنامه دهخدا
گیاه انگل . [ اَ گ َ ] (اِ مرکب ) گیاهی است که از شیره ٔ درختان تغذیه کند وبه آنها گزند بیشتری رساند. (جنگل شناسی ج 1 ص 219).
-
انگل شناسی
لغتنامه دهخدا
انگل شناسی . [ اَ گ َش ِ ] (حامص مرکب ) در اصطلاح پزشکی علمی که موجودات طفیلی و انگل را مورد تحقیق قرار میدهد. طفیلی شناسی . (از فرهنگ فارسی معین ).
-
جستوجو در متن
-
شناس
لغتنامه دهخدا
شناس .[ ش ِ ] (اِمص ) اسم مصدر و مصدر دوم غیرمستعمل شناختن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شناختن شود. || (نف مرخم ) مخفف شناسنده . در کلمات مرکب بمعنی شناسنده آید. (فرهنگ فارسی معین ). شناسنده و دریابنده وهمیشه بطور ترکیب استعمال میشود. (ناظم الاطباء). ...
-
کرم
لغتنامه دهخدا
کرم . [ ک ِ ] (اِ) هر حشره ٔ بری یا مائی و بحری را که به درازی گراید گویند و بغیر آن هم گاه اطلاق کنند. اسم انواعی از حشرات خرد و درشت غالباً دراز و باریک آبی و خاکی و هم آنچه بدین صفت ماند و در معده ٔ آدمی و دیگر جانوران نیز پیدا شود و هم آنچه مردار...