کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انگشتانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انگشتانه
لغتنامه دهخدا
انگشتانه . [ اَ گ ُ ن َ / ن ِ ] (اِ) آلت فلزی یا غیرفلزی کوچک و مجوف که در هنگام دوختن انگشت را در آن گذارند تا از اثر فرورفتن سوزن محفوظ ماند. (ناظم الاطباء). انگشتوانه . (یادداشت مؤلف ). || قسمی گل زینتی و طبی . دیژیتال دارای گلهای ارغوانی رنگ است...
-
جستوجو در متن
-
اشتوانه
لغتنامه دهخدا
اشتوانه . [ اُت ُ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) انگشتانه . (ناظم الاطباء).
-
انگشتنه
لغتنامه دهخدا
انگشتنه . [ اَ گ ُ ت َ ن َ / ن ِ ] (اِ) انگشتانه . (ناظم الاطباء).
-
تل
لغتنامه دهخدا
تل . [ ت ُ ] (اِ) کیسه ای که خیاط سوزن و انگشتانه و نخ در آن نهد. (ناظم الاطباء).
-
اشتوا
لغتنامه دهخدا
اشتوا. [ اَ ت ُ ] (اِ) بمعنی اشتو که زغال و زغال دان باشد. (برهان ). انگشتانه . (فرهنگ نظام از جهانگیری ).
-
قولق
لغتنامه دهخدا
قولق . [ ق َ / قُو ل ُ ] (اِ) کیسه گونه ای برای نهادن سوزن و نخ و انگشتانه و مقراض و موم زنان برای خیاطی . (یادداشت مؤلف ). قُلﱡق . رجوع به قُلﱡق شود.
-
دیژیتال
لغتنامه دهخدا
دیژیتال . (فرانسوی ، اِ) گل انگشتانه ای . گلهای آن ارغوانی و به شکل انگشتان دستکش است . رجوع به گیاه شناسی گل گلاب ص 273 و کارآموزی داروسازی ص 193، 249 شود.
-
ختیعه
لغتنامه دهخدا
ختیعه . [ خ َ ع َ ] (ع اِ) انگشتوانه تیراندازان از چرم . (دهار).زهگیر. چله گیر و آن انگشتانه ای است از پوست که تیراندازان انگشت نر (= ابهام ) در آن کنند. (یادداشت بخط مؤلف ). ج ، خَتایِع. || انگشتوانه . ج ، خَتایِع. (مهذب الاسماء).
-
چله گیر
لغتنامه دهخدا
چله گیر. [ چ ِل ْ ل َ / ل ِ ] (نف مرکب ) گیرنده ٔ چله . || (اِ مرکب ) زه گیر، و آن انگشتانه ای است از پوست که تیراندازان انگشت نر (ابهام ) در آن کنند. (یادداشت بخط مؤلف ). ختیعة. (یادداشت به خط مؤلف ).
-
قلق
لغتنامه دهخدا
قلق . [ ق ُل ْ ل ُ ] (اِ) چیزی چون جلد و جامه ٔ قرآن که زنان در آن نخ و سوزن نهند. (یادداشت مؤلف ). کیسه مانندی شبیه به پاکت که زنان دارند از قماش دوخته و بر آن قیطان و ریسمانی که چندبار پیرامون آن گردد بستن را و در آن سوزن ونخ و انگشتانه و موم گذار...
-
اشتو
لغتنامه دهخدا
اشتو. [ اَ ] (اِ) انگِشت و زغال . (برهان ):اگر ز قلزم لطف تو قطره ای بچکددرون کوره ٔ دوزخ لهب شود اشتو. منصور شیرازی (از فرهنگ نظام ).|| جائی رانیز گویند که زغال در آن ریزند. (برهان ). انگشتدان .(جهانگیری ). نسخه ٔ خطی انگشتانه . (فرهنگ نظام ) (بنقل ...
-
زهگیر
لغتنامه دهخدا
زهگیر. [ زِ ] (اِ مرکب ) معروف است و آن انگشترمانندی باشد از شاخ و استخوان و غیره که در انگشت ابهام کنند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا). انگشتری باشد که از شاخ حیوان و استخوان و غیره سازند و به وقت تیراندازی در نر انگشت کنند. (غیاث )...
-
میمونیان
لغتنامه دهخدا
میمونیان . [ م َ مو / م ِ مو ] (اِ مرکب ) ج ِ میمونی ، منسوب به گل میمون . تیره ای از گیاهان دولپه ای پیوسته گل برگ که جنس ها و انواعش چندان زیاده نیست و تمام آنهابه صورت علفهای بالنسبه کوچکی هستند که بعضی از آنها ریشه ٔ دائمی دارند. گلهای آنها نامنظ...
-
کیف
لغتنامه دهخدا
کیف . (اِ) دست افزاری که در آن آلات و ادوات لازم برای کاری گذارند. (ناظم الاطباء). آلتی چرمین که در آن کاغذ، نوشت افزار و اشیاء دیگر گذارند. بعضی حدس زده اند اصل کیف ، کِنْف عربی باشد. (فرهنگ فارسی معین ). انواع دارد: کیف پول ، کیف دستی ، کیف بغلی ، ...