کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انکاح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انکاح
لغتنامه دهخدا
انکاح . [اِ ] (ع مص ) شوهر دادن زن را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). زن را شوی ومرد را زن دادن . (ترجمان القرآن جرجانی ). زن را شوهر دادن و یا مرد را زن دادن . (تاج المصادر بیهقی ).
-
جستوجو در متن
-
منکح
لغتنامه دهخدا
منکح . [ م ُ ک ِ ] (ع ص ) نکاح کننده . وصلت دهنده . بجای آورنده ٔ مراسم تزویج : ایهاالمنکح الثریا سهیلاعمرک اﷲ کیف یلتقیان . (مرزبان نامه چ 2 بارانی ص 136).رجوع به انکاح شود.