کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انوا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انوا
لغتنامه دهخدا
انوا. [ اَن ْ ] (از عربی ، اِ) انواء : ز بس بدایع چون بوستان پر از انوارز بس جواهر چون آسمان پر از انوا. مسعودسعد.شکوفه ها همه انوای باغ گردون است که چون پدیدشدند افتتاح کرد سما. مسعودسعد.مسایل انهار و مسایح امطار معابر سیحون بفضول انوا و سیول اندا پ...
-
واژههای همآوا
-
انوء
لغتنامه دهخدا
انوء. [ اَ وَ ] (ع ص ) کسی که دارای علم انواء بود. (ناظم الاطباء). دانای انواء. (منتهی الارب ). || (ن تف ) داناتر به انواء: ما بالبادیة انوء منه ای اعلم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به انواء شود.
-
انوء
لغتنامه دهخدا
انوء. [ اَ وُ ] (ع اِ) ج ِ نوء. (اقرب الموارد) (المنجد). رجوع به نوء شود.
-
جستوجو در متن
-
الوا
لغتنامه دهخدا
الوا. [ اُل ْ ] (اِ) ستاره ، و آنرا به تازی کوکب گویند. (فرهنگ جهانگیری ) (برهان قاطع) (از فرهنگ رشیدی ). ستاره و کوکب و کوکب سیار و برج فلکی . (ناظم الاطباء). رشیدی آرد: مسعودسعد در صفت عمارت گفته است : زبس بدایع چون بوستان پر از انوارز بس جواهر چون...
-
انوار
لغتنامه دهخدا
انوار. [ اَن ْ ] (ع اِ) ج ِ نور. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء): لمعان انوار سروری در جبین او مبین گشته . (گلستان ).چراغ را که چراغی ازاو فراگیرندفرونشیند و باقی بماند انوارش . سعدی . || ج ِ نَوْر به معنی شکوفه ها. (غیاث اللغات ) (من...