کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انموذج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انموذج
لغتنامه دهخدا
انموذج . [ اُ ذَ ](معرب ، اِ) نمونه و نمودار. (آنندراج ). نمونه . (منتهی الارب ). نمودار. (بحر الجواهر). در فارسی گاهی مجازاًاندک مستعمل میشود. باید دانست که صاحب قاموس نموذج را بدون الف و فتح نون معرب نمونه نوشته است و انموذج را که با الف است خطا گف...
-
جستوجو در متن
-
انمودج
لغتنامه دهخدا
انمودج . [ اُ دَ ] (معرب ، اِ) انموذج . معرب نمونه و به معنی آن . (ناظم الاطباء). رجوع به انموذج شود.
-
استاندار
لغتنامه دهخدا
استاندار. [ اِ ] (فرانسوی ، اِ) استاندارد. نمونه . انموذج . عیار.
-
نموذج
لغتنامه دهخدا
نموذج . [ ن ُ ذَ ] (معرب ، اِ) معرب ِنموده است . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (غیاث اللغات ). رجوع به نموده و نیز رجوع به انموذج شود.
-
ضیاءالدین
لغتنامه دهخدا
ضیاءالدین . [ ئُدْ دی ] (اِخ ) مکی . شاگرد علاّمه جاراﷲ زمخشری . او راست کتاب کفایة فی علم الاعراب که شرح انموذج است .
-
حسن ازدی مهدوی
لغتنامه دهخدا
حسن ازدی مهدوی . [ ح َ س َ ن ِ اَ م َ دَ ] (اِخ ) ابوعلی . او راست : انموذج الزمان فی شعراء قیروان .
-
نگر
لغتنامه دهخدا
نگر. [ ن ِ گ َ ] (اِ) نمونه . انموذج . (فرهنگ فارسی معین ) : گردون نگری ز عمر فرسوده ٔ ماست جیحون اثری ز اشک پالوده ٔ ماست .(منسوب به خیام از فرهنگ فارسی معین ).
-
ابوالمعالی
لغتنامه دهخدا
ابوالمعالی . [ اَ بُل ْ م َ ] (اِخ ) از مردم شوشتر برادر علاءالملک مرعشی ششتری . ادیب و عالم بود و اشعار فارسی میگفت و دیوان مرتب دارد. در سال 1046 هَ . ق .در بنگاله از بلاد هندوستان وفات یافت . کتابی انموذج العلم و دیگر به نام رساله ٔ عدالت تألیف ک...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) میتنی مکنی به ابونجاح . یکی از فضلا و ادباء عصر خویش . او راست : منظومه ای در شرح انموذج اللبیب فی خصائص الحبیب ِ سیوطی . رجوع به کشف الظنون چ 1 استانبول ج 1 ص 161 و رجوع به میتنی و معجم المطبوعات شود.
-
خافض
لغتنامه دهخدا
خافض . [ ف ِ ] (ع ص ) از نامهای باری تعالی است . (مهذب الاسماء) (غیاث اللغات ) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). خداوند به این نام از این جهت مسمی شده است که پست دارنده و خوارکننده ٔ جباران و فراعنه میباشد. || خوش و خرم . منه : عیش خافض . (منتهی الارب )...
-
کشکشة
لغتنامه دهخدا
کشکشة. [ ک َ ک َ ش َ ] (ع اِ) آواز پوست مار. (منتهی الارب ). || (اِمص ) تبدیل «کاف » خطاب مؤنث به لغت «بنی اسد» یا «ربیعه « »به شین » چون «علیش » در«علیک » و «بش » در «بک ». (از منتهی الارب ). || افزودن «شین » به آخر کاف خطاب مؤنث به لغت بنی اسد یا...
-
هاشم
لغتنامه دهخدا
هاشم . [ ش ِ ] (اِخ ) ابن احمدبن حسین بن سلیمان الموسوی احسائی . فقیه امامی از مردم احساء (نجد) بود. وی به سال 1309 هَ . ق . وفات یافت و از جمله آثارش : کتاب «انموذج الحق المبین -خ » در اصول فقه مذهب شیعه و «ارجوزة فی الارث -خ » و «ارجوزة فی التوحید ...
-
جمال الدین اردبیلی
لغتنامه دهخدا
جمال الدین اردبیلی . [ ج َ لُدْ دی ن ِ اَ دَ ] (اِخ ) محمدبن عبدالغنی از مشاهیر نحویان و ادیبان بود. از تألیفات وی شرح بر انموذج زمخشری است در نحو که از معروف ترین کتابهای محصلین علوم قدیم است و بارها در ایران و غیره بچاپ رسیده است . وی به سال 647 ه...
-
فناری
لغتنامه دهخدا
فناری . [ ف َ ] (اِخ ) محمدبن حمزة. از علمای منطق و اصول و قاضی القضاة بروسة بود و در نزد سلطان بایزید مقام ارجمند داشت . در سال 833 هَ . ق . به حج رفت و پس از بازگشت درحالیکه نابینا هم شده بود درگذشت . او راست : شرح ایساغوجی . عویصات الافکار. فصول ا...