کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انقلاب زمستانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
انقلاب الشعر
لغتنامه دهخدا
انقلاب الشعر. [ اِ ق ِبُش ْ ش َ ] (ع اِ مرکب ) در تداول طب ، ناهموار و کج رستن موی مژه . صاحب ذخیره ٔ خوارزمشاهی در ذیل انقلاب الشعر آرد: موی مژه اگرچه فزونی نباشد لیکن آنچه باشد ناهموار رسته باشد و لختی بسوی دیده اندر کشد و بخلد و بدین سبب آب از چشم...
-
انقلاب جفن
لغتنامه دهخدا
انقلاب جفن . [ اِ ق ِ ب ِ ج َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) یا انقلاب الجفن ؛ شفرة. (از قاموس ابوعلی سینا چ تهران کتاب 3 ص 68). میل مژه بدرون چشم . (یادداشت مؤلف ). انقلاب مژگان . کجی مژگان . کژی مژه . و رجوع به انقلاب الشعر شود.
-
انقلاب رحم
لغتنامه دهخدا
انقلاب رحم . [ اِ ق ِ ب ِ رَ ح ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) علتی در رحم : سبب این علت دو نوع است یکی آنکه قوت عظیم برحم برسد چون دشخواری زادن و تهور قابله یا بانگ عظیم کردن یا چیزی گران برداشتن یا از جای بلند افتادن و جستن یا زخمی و آسیبی رسیدن یا نا...
-
انقلاب کردن
لغتنامه دهخدا
انقلاب کردن . [ اِ ق ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دگرگون کردن : ساری گفتا که هست سرو زمن پای لنگ لاله ازو به که کرد دشت بدشت انقلاب .خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 44).
-
انقلاب مژگان
لغتنامه دهخدا
انقلاب مژگان . [ اِ ق ِ ب ِ م ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) انقلاب جفن . رجوع به انقلاب جفن شود.
-
انقلاب معده
لغتنامه دهخدا
انقلاب معده . [ اِ ق ِ ب ِ م ِ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بیرون افکندن خورده ٔ گوارده . (یادداشت مؤلف ).
-
انقلاب کبیر روسیه
لغتنامه دهخدا
انقلاب کبیر روسیه .[ اِ ق ِ ب ِ ک َ رِ او سی ی َ / ی ی ِ ] (اِخ ) نام انقلابی است که در اکتبر سال 1917م .1295/ هَ ش . بوسیله ٔ بلشویکهای روسیه برهبری لنین و یاران نزدیک او در کشور روسیه صورت گرفت و بدوره ٔ سلطنت خاندان رمانف پایان داد. (از فرهنگ فارس...
-
انقلاب کبیر فرانسه
لغتنامه دهخدا
انقلاب کبیر فرانسه . [ اِ ق ِ ب ِ ک َ رِ ف َ س َ / س ِ ] (اِخ ) انقلاب سیاسی که در سال 1789 م . در فرانسه شروع شد و نه فقط در این کشور بلکه در سراسر جهان تأثیری عمیق کرد آغاز آن ماه مه 1789 است و پایان آن را 1795 یا 1799 یا 1804 شمرده اند و گاهی تما...
-
انقلاب مشروطیت ایران
لغتنامه دهخدا
انقلاب مشروطیت ایران . [ اِ ق ِ ب ِ م َ طی ی َ ت ِ ] (اِخ ) رجوع به مشروطه و مشروطیت شود.
-
جستوجو در متن
-
انقلابین
لغتنامه دهخدا
انقلابین . [ اِ ق ِ ب َ ] (ع اِ) (= دو انقلاب ) در نجوم ، دو نقطه ٔ دایرةالبروج که در آنها میل خورشید به منتهی میرسد (یعنی خورشید بمنتهای فاصله ٔ خود از معدل النهار یا استوای فلکی میرسد). انقلابین دو نقطه ٔ متقاطر از کره ٔ آسمان اند و بنظر ساکنین زمی...
-
رأس الجدی
لغتنامه دهخدا
رأس الجدی . [ رَءْ سُل ْ ج َدْی ْ ] (اِخ ) اصطلاح فلک ) به اصطلاح هیأت ، آن محل از دایره ٔ منطقةالبروج که در محاذات اول برج جدی واقع شده و وقتی که آفتاب در این محل واقع گردد منتها بعد آن در طرف جنوب از خط استوا خواهد بود و مطابق است با اول فصل زمست...
-
لای خوار
لغتنامه دهخدا
لای خوار. [ خوا / خا ] (اِخ ) نام مردی خاک نشین و معاصرسنائی شاعر و گویند انقلاب خاطر سنائی در سیر و سلوک و پیمودن عوالم معنوی را موجب این مرد بوده است بدینگونه که نوشته اند: سبب توبه ٔ سنائی آن بود که در زمستانی که سلطان محمود جهت تسخیر بعض از دیار ...
-
چهار فصل
لغتنامه دهخدا
چهار فصل . [ چ َ / چ ِف َ ] (اِ مرکب ) (مرکب از چهار + فصل ) چهارموسم . چهارگاه . یک قسمت از چهار قسمت سال شمسی و تقسیمات چهارگانه که از نوروز یعنی اعتدال ربیعی آغاز شود چنین است : بهار و تابستان و پائیز و زمستان و هر فصلی به طور متوسط 90 روز دارد و ...
-
حجاز
لغتنامه دهخدا
حجاز. [ ح ِ ] (اِخ ) سرزمین معروف . مکة و مدینة و طائف و روستاهای آنها. و از آنروی بدین ناحیت حجاز گویند که حاجز و فاصل و حائل است میان نجد و تهامة یا بین نجد و سراة اولاَِنّها اُحتجزت بالحرار الخمس : ِحرّةُ بنی ُسلیم و راقم و لیلی و شوران والنار. (م...