کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انقعاص پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انقعاص
لغتنامه دهخدا
انقعاص . [ اِ ق ِ ] (ع مص ) در حال مردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). برجای مردن . (از اقرب الموارد). جابجا مردن . (یادداشت مؤلف ). || دوتاه شدن چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). انثناء. (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
انقعاث
لغتنامه دهخدا
انقعاث . [ اِ ق ِ ] (ع مص ) از بیخ برکنده شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). || افتادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || از بیخ و بن افتادن دیوار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). از بیخ و بن درافتاده ...
-
جستوجو در متن
-
دوتاه شدن
لغتنامه دهخدا
دوتاه شدن . [ دُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) تاه شدن . (ناظم الاطباء). روی هم خمیدن . لایی روی لای دیگر قرار گرفتن . غرض . تمغج . انقعاص ؛ دوتاه شدن چیزی . (منتهی الارب ). || خمیدن . خمیده شدن . خمیده پشت گردیدن . (یادداشت مؤلف ) : هلال عید بدانگونه رخ نمود...