کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انقطاع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انقطاع
لغتنامه دهخدا
انقطاع . [ اِ ق ِ ] (ع مص ) فروماندن در راه از قافله . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). یقال : انقطع به (مجهولاً). (از ناظم الاطباء). || سپری شدن آب چاه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رفتن و سپری شدن آب چاه . (از اقرب الموارد). || بریده گشتن و گسس...
-
جستوجو در متن
-
سگست
لغتنامه دهخدا
سگست . [ س ُ گ ُ ] (مص مرخم ، اِمص ) انقطاع و بی سگست به معنی بی انقطاع . (غیاث ) (آنندراج ).
-
بلاانقطاع
لغتنامه دهخدا
بلاانقطاع . [ ب ِ اِ ق ِ ] (ع ق مرکب ) (از: ب + لا (نفی ) + انقطاع ) بدون انقطاع . لاینقطع. پیاپی . (فرهنگ فارسی معین ). یکریز.
-
ناگسلانیدنی
لغتنامه دهخدا
ناگسلانیدنی . [ گ ُ س ِ دَ ] (ص لیاقت ) غیرقابل انقطاع . جداناشدنی . ناگسستنی .
-
ناگسیختنی
لغتنامه دهخدا
ناگسیختنی . [ گ ُ ت َ ] (ص لیاقت ) غیرقابل انکسار و انقطاع . ناگسستنی .
-
انبضاع
لغتنامه دهخدا
انبضاع . [ اِم ْ ب ِ ] (ع مص ) انقطاع . (ناظم الاطباء). بریده شدن . (از اقرب الموارد).
-
حذی
لغتنامه دهخدا
حذی . [ ح َ ذا ] (ع مص ) مبتلا به درد شکم شدن از انقطاع سلا در شکم : حذیت الشاة. (منتهی الارب ).
-
ناگسستنی
لغتنامه دهخدا
ناگسستنی . [ گ ُ س َس ْ ت َ ] (ص لیاقت ) غیرقابل انقطاع . پاره ناشدنی . جداناکردنی . که گسیختنی نیست . مقابل گسستنی . رجوع به گسستنی شود.
-
متوالیاً
لغتنامه دهخدا
متوالیاً. [ م ُ ت َ یَن ْ ] (ع ق ) از پی هم و پی در پی و بدون انقطاع . (ناظم الاطباء).
-
مدف
لغتنامه دهخدا
مدف . [ م ُ دِف ف ] (ع ص ) پیاپی رسنده . (آنندراج ). پی در پی . متوالی . مسلسل . بدون انقطاع . (ناظم الاطباء).
-
انغراف
لغتنامه دهخدا
انغراف . [ اِ غ ِ ] (ع مص ) بریده شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). انقطاع . (از اقرب الموارد).
-
انقصال
لغتنامه دهخدا
انقصال . [ اِ ق ِ ] (ع مص ) بریده شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). انقطاع . (از اقرب الموارد).
-
انقطاعی
لغتنامه دهخدا
انقطاعی . [ اِ ق ِ ] (ص نسبی ) منسوب به انقطاع .- نکاح انقطاعی ؛ متعه . (یادداشت مؤلف ).
-
انکراث
لغتنامه دهخدا
انکراث . [ اِ ک ِ ] (ع مص ) سپری شدن و بریده گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). انقطاع . (از اقرب الموارد).