کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انقباض پیشرس بطنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قابل انقباض
لغتنامه دهخدا
قابل انقباض . [ ب ِ ل ِ اِ ق ِ ] (ص مرکب ) انقباض پذیر. مقابل انبساطپذیر.
-
قابلیت انقباض
لغتنامه دهخدا
قابلیت انقباض . [ ب ِ لی ی َ ت ِ اِ ق ِ ] (ترکیب اضافی ، اِمص مرکب ) انقباض پذیری . قابلیت قبض (اصطلاح فیزیک ). در مقابل قابلیت بسط.
-
جستوجو در متن
-
پیشرسی
لغتنامه دهخدا
پیشرسی . [ رَ / رِ ] (حامص مرکب ) عمل پیش رس . رجل . (منتهی الارب ). رجوع به پیش رسیدن شود. || حالت و چگونگی پیش رس . مقابل دیررسی .
-
گرمه
لغتنامه دهخدا
گرمه . [ گ َ م َ / م ِ ] (اِ) هر میوه ٔ پیش رس را گویند عموماً و خربزه ٔ پیش رس را خصوصاً. (برهان ).خربزه ٔ پیش رس و کم حلاوت که آن را گرمک گویند و به عربی ملیون خوانند. (آنندراج ). رجوع بگرمک شود. || باقلای در آب ریخته . (آنندراج ) (انجمن آرا).
-
پس رس
لغتنامه دهخدا
پس رس . [ پ َ رَ ] (نف مرکب ) آنچه از میوه که دیررسد. میوه ای که دیر بدست آید (مقابل پیش رس ).
-
تازه رس
لغتنامه دهخدا
تازه رس . [ زَ/ زِ رَ ] (ن مف مرکب ) نورس . (آنندراج ) : بباغ درون از سموم نفس اثر دسته بندد گل تازه رس . ظهوری (از آنندراج ).|| جدید و نو. || اندکی پیش آمده . (ناظم الاطباء).
-
نوبه
لغتنامه دهخدا
نوبه . [ ن َ / نُو ب َ / ب ِ ] (اِ) نوباوه . میوه ٔ پیش رس (؟). (ناظم الاطباء).
-
آنف
لغتنامه دهخدا
آنف . [ ن َ ] (ع ن تف ) آنف بلاد؛ آنکه حاصل آن پیش رس تر باشد. || بادسرتر. کله شَخ تر. منیعتر. ابی تر. مستنکف تر. || (ص ) بزرگ بینی .
-
نوبرآوردن
لغتنامه دهخدا
نوبرآوردن . [ ن َ / نُو ب َ وَ دَ ] (مص مرکب ) میوه ٔ نوبر و پیش رس به بازار آوردن یا تحفه بردن نزد کسی . || در تداول ، کنایه از : کاری بدیع و شگرف کردن . ابداع و ابتکار کردن .
-
دیررس
لغتنامه دهخدا
دیررس . [ رَ / رِ ] (نف مرکب ) مقابل زودرس .مقابل پیش رس . میوه که دیرتر از نوع خود بدست آید: ازگیل و زالزالک میوه ٔ دیررس است . (یادداشت مؤلف ).
-
روچه
لغتنامه دهخدا
روچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ) غوره ٔ خرما و خرمای پیش رس . (ناظم الاطباء). || در تداول مردم جنوب خراسان (گناباد) بر میوه ٔ پیشرس مانند انگور و شفتالو و جز اینها اطلاق میشود. انگور خام و ناپخته . (از شعوری ).
-
قندک
لغتنامه دهخدا
قندک . [ ق َ دَ ] (اِ) چراغ کم فروغی که عیاران دارند. (آنندراج ) (بهار عجم ) : بزودی قندک عیاری برافروزند که در این سردابه بوی نفسی و نشان کسی هست . (ظهیرای تفرشی ). || قسمی سیب کوچک و نرم و سپید و معطر و پیش رس . (یادداشت مؤلف ).
-
برشوم
لغتنامه دهخدا
برشوم . [ ب ُ / ب َ ] (اِ) نوعی از خرمابن است در بصره که نسبت به خرمابنان جای دیگر زودتر بار دهد. (منتهی الارب ). بلغت اهل نجد نوعی از خرمای خشک باشد. (برهان ) (آنندراج ). نوعی خرمابن پیش رس به بصره .
-
دم کج
لغتنامه دهخدا
دم کج . [ دُ ک َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) که دم او کج است . که دمی کج دارد. || کژدم . عقرب . شبوة. دم کژ. (یادداشت مؤلف ). رجوع به کژدم شود. || قسمی امرود. نوعی گلابی پیش رس . (یادداشت مؤلف ): دمش کجه گلابی ، مال کرجه گلابی (از تداول عامه ٔ فروشندگان ...