کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انعراج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انعراج
لغتنامه دهخدا
انعراج . [اِ ع ِ ] (ع مص ) خمیدن آفتاب بسوی مغرب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). میل کردن آفتاب بسوی مغرب . (یادداشت مؤلف ). || میل کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
عرج
لغتنامه دهخدا
عرج . [ ع َ رَ ] (ع اِ) نهر. || وادی بسبب انعراج آن . || (اِمص ) بلندی پا ولنگی آن . بلندی پا نسبت به پای دیگر، یا بسبب برخورد چیزی با آن ، جمع کردن آن را. (از اقرب الموارد).
-
منعرج
لغتنامه دهخدا
منعرج . [ م ُ ع َ رِ ] (ع ص ) خمیده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آفتاب خمنده به سوی مغرب و میل کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). آفتاب به سوی مغرب میل کرده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به انعراج شود.