کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انضاح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انضاح
لغتنامه دهخدا
انضاح . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ نَضَح . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به نضح شود.
-
انضاح
لغتنامه دهخدا
انضاح . [ اِ ] (ع مص ) زشت گردانیدن آبروی کسی را و آلودن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). آلوده و تباه کردن عرض کسی را. (از اقرب الموارد). || پرآرد شدن گرفتن دانه ٔ کشت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
واژههای همآوا
-
انظاح
لغتنامه دهخدا
انظاح . [ اِ ] (ع مص ) پیدا گردیدن آرد خوشه . (منتهی الارب )(آنندراج ). پیدا شدن آرد در دانه . (از اقرب الموارد). پیدا شدن ماده ٔ آردی در خوشه . (یادداشت مؤلف ).
-
انزاح
لغتنامه دهخدا
انزاح . [ اِ ] (ع مص ) برکشیدن آب چاه چندانکه خشک گردد یا کم آب شود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
نضح
لغتنامه دهخدا
نضح . [ ن َ ض َ] (ع اِ) حوض . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). آبگیر.(ناظم الاطباء). حوض فراخ بسیارآب . (مهذب الاسماء). حوض ، و گفته اند: آنچه نزدیک چاه باشد که آب را از دلودر آن ریزند. (از اقرب الموارد). ج ، نضوح ، انضاح .