کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انشاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انشاء
لغتنامه دهخدا
انشاء. [ اِ ] (ع اِمص ) آفرینش . ایجاد : ز گوهر دان نه از هستی فزونی اندرین معنی که جز یک چیز را یک چیز نبود علت انشا. ناصرخسرو. || سخن پردازی . سخن آفرینی . نویسندگی . شاعری . تألیف عبارات : دل شعبده هاگرفت از فکرت جان معجزه ها نمود در انشا. مسعودس...
-
انشاء
لغتنامه دهخدا
انشاء. [ اِ ] (ع مص ) بیرون آمدن از چیزی . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آفریدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن جرجانی ). ایجاد چیزی که مسبوق به ...
-
واژههای همآوا
-
انشاع
لغتنامه دهخدا
انشاع . [ اِ ] (ع مص ) دارو در کام ودهان و در بینی چکانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). دارو در دهان ریختن . ایجار. (از اقرب الموارد). || بشربت بفریاد کسی رسیدن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مزد فال گوی دادن . (منتهی ال...
-
جستوجو در متن
-
افعال مدح و ذم
لغتنامه دهخدا
افعال مدح و ذم . [ اَ ل ِ م َ ح ُ ذَم م ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) افعالی که در لغت عرب برای انشاء مدح و ذم وضع شده اند مانند:نعم ، بئس . (تعریفات جرجانی ). در اصطلاح فن نحو افعالی را گویند که برای انشاء مدح و ذم وضع شده اند. و بهمین جهت افعال خبری م...
-
انشایی
لغتنامه دهخدا
انشایی . [ اِ ] (ص نسبی ) منسوب به انشاء.- جمله ٔ انشایی ؛ جمله ای که قابل صدق وکذب نباشد. مقابل خبری . اخباری . رجوع به انشاء شود.|| مولد و دارای قوه ٔ ایجاد. (ناظم الاطباء).
-
منشئات
لغتنامه دهخدا
منشئات . [ م ُ ش َ ] (ع ص ،اِ) نوشتجات منشیانه و مترسلانه که بطور انشاء نوشته شده باشند. (ناظم الاطباء). رجوع به مدخل قبل شود.
-
منشیگری
لغتنامه دهخدا
منشیگری . [ م ُ گ َ ] (حامص ) شغل و عمل انشاء. (ناظم الاطباء).کار و عمل منشی . دبیری . کاتبی . رجوع به منشی شود.
-
ام الافعال
لغتنامه دهخدا
ام الافعال . [ اُم ْ مُل ْ اَ ] (ع اِ مرکب ) عبارت از فعلهای فعل ، جعل ، عمل ، انشاء و اقبل است . (از المرصع).
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن اسکندر رومی . کاتب . نزیل دمشق . محبّی گوید: او در صنعت انشاء تفوق داشت زیرا که سه زبان عربی و فارسی و ترکی را کامل میدانست و انشاء مقبول بزبان ترکی آن است که از سه زبان مرصع باشدو در سایر علوم ماهر بود چنانکه از اعلام وقت...
-
دبیرفد
لغتنامه دهخدا
دبیرفد. [دَ ف َ ] (اِ مرکب ) دبیربد. و صاحب دیوان انشاء را دبیرفد خواندندی . (فارسنامه ٔ ابن البلخی چ اروپا ص 49). رجوع به دبیربد شود.
-
روبانجاهی
لغتنامه دهخدا
روبانجاهی . (اِخ ) محمدبن حسین روبانجاهی معروف به امیرالامام . صاحب دیوان انشاء سلطان سنجر بود. به غزنه رفت و در آنجا ساکن شد. وی را اشعاری نیکوست . (از اللباب فی تهذیب الانساب ).
-
زبلاق
لغتنامه دهخدا
زبلاق . [ زَ ب َ ] (اِخ ) پدر محی الدین زبلاق از دبیران انشاء سلطان بدرالدین . رجوع به تاریخ ابن العبری ص 494 شود.
-
قسطلی
لغتنامه دهخدا
قسطلی . [ ق َ طَل ْ لی ] (اِخ ) احمدبن محمدبن دراج ، مکنی به ابوعمر. از ادیبان است . وی کاتب انشاء ابن ابی عامر و از شاعران است . (معجم البلدان ).