کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انسان و حیوان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
انسان دوست
لغتنامه دهخدا
انسان دوست . [ اِ ](ص مرکب ) آنکه افراد آدمی را دوست دارد. بشردوست .
-
انسان دوستی
لغتنامه دهخدا
انسان دوستی . [ اِ ](حامص مرکب ) دوست داشتن افراد انسانی . بشر دوستی .
-
جستوجو در متن
-
جزوی
لغتنامه دهخدا
جزوی . [ ج ُزْ ] (از ع ، ص نسبی ) منسوب به جزو. ضد کلی . خرد. صغیر. اندک و ناچیز. (ناظم الاطباء). نسبت است به جزو بمعنای جزء عربی : یعنی شکر او بر عموم مردم که به صنوف نعم او محظوظ بوده واجب و لازم است تا مکافات جزوی از آن کرده باشند. (از تاریخ قم ص ...
-
چارصنف حیوان
لغتنامه دهخدا
چارصنف حیوان . [ص ِ ف ِ ح َ ی َ / ح َ ی ْ ] (اِ مرکب ) اصناف اربعه ٔ حیوان (انسان ، پرندگان ، خزندگان و چرندگان ) : باد بر هفت فلک پایه ٔ تختش چندانک چارصنف حیوان خواب و خور آمیخته اند.خاقانی .
-
فرگویا
لغتنامه دهخدا
فرگویا. [ ف َ ] (نف ) گوینده و حیوان ناطق . (آنندراج ).- جانور فرگویا ؛ حیوان ناطق که انسان باشد. (از ناظم الاطباء).
-
کلی
لغتنامه دهخدا
کلی . [ ک ُل ْ لی ] (ص نسبی ) عمومی و هر چیز که عمومیت داشته باشد و شامل همه گردد. (ناظم الاطباء). منسوب به کل ، هر چیز که عمومیت داشته باشد. (فرهنگ فارسی معین ) : و حکمت چیزهای کلی را معلوم کند. (مصنفات باباافضل ، از فرهنگ فارسی معین ). || تام . تما...
-
تاراس
لغتنامه دهخدا
تاراس . ( ) زیردست و تابع خود ساختن . رام گردانیدن انسان و حیوان . (برهان ) (آنندراج ).
-
برانداف
لغتنامه دهخدا
برانداف . [ ب ُ ] (اِ) روده های انسان و حیوان . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). روده ها و امعاء. (ناظم الاطباء).
-
قیاس استثنایی
لغتنامه دهخدا
قیاس استثنایی . [ س ِ اِ ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح منطق ) و آن عبارت است از قیاسی که نتیجه یا نقیض آن بعینه در مقدمتین مذکور باشد و بعبارت دیگر یکی از دو مقدمه نتیجه یا نقیض آن باشد چنانکه گویند «اگر این انسان باشد حیوان است » که از وضع م...
-
جنس قریب
لغتنامه دهخدا
جنس قریب . [ ج ِ س ِ ق َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح منطق ) جنس نسبت به نوع ، قریب خوانده میشود هنگامی که چون آن نوع را با هر یک از انواع ضمیمه کنیم و از ماهیت آنها جویا شویم همان جنس در جواب آید مثل حیوان نسبت به انسان . انسان در این جنس انواع...
-
بی ریخت
لغتنامه دهخدا
بی ریخت . (ص مرکب ) (از: بی + ریخت ) بی اندام . بی قواره . بدترکیب . بدشکل (در انسان و حیوان و جامه ). رجوع به ریخت شود.
-
معقولات
لغتنامه دهخدا
معقولات . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ معقولة تأنیث معقول . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). سخنهای پسندیده ٔ عقل و قابل دریافت و هرچیز شایسته ٔ ادراک و دریافت . (ناظم الاطباء). و رجوع به ماده ٔ قبل شود. || (اصطلاح فلسفی ) چیزهایی که به عقل ادراک شود. مقابل م...
-
جوق
لغتنامه دهخدا
جوق . (اِ) چوق . جوخ . چوخ . گروه . دسته (انسان و حیوان ). || گروهی از سوار و پیاده . فوج . || (ص ) بسیار. کثیر. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به جَوق شود.
-
تزریق کردن
لغتنامه دهخدا
تزریق کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) درچکانیدن داروی مایع در زیر جلد، یا در داخل عضله یا ورید انسان و حیوان بیمار. تزریق . و رجوع به تزریق شود.