کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انزر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انزر
لغتنامه دهخدا
انزر. [ اَ زَ ] (اِخ ) دهی است از بخش سیردان شهرستان زنجان با 572 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ جزلا و محصول آن غلات ، پنبه ،گردو و انار است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
واژههای همآوا
-
انضر
لغتنامه دهخدا
انضر. [ اَ ض َ ] (ع ص ) تازه و آبدار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || (ن تف ) خرم تر. بانضارت تر. (یادداشت مؤلف ): و منه (من برنجاسف ) صنف اتم و انضر اغصاناً. (ابن البیطار از یادداشت مؤلف ).- امثال : انضر من روضة .(یادداشت مؤلف ).|| ...
-
انضر
لغتنامه دهخدا
انضر. [ اَ ض ُ ] (ع اِ) ج ِ نَضر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به نضر شود.
-
جستوجو در متن
-
حبیب
لغتنامه دهخدا
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن اوس بن حارث مکنی به ابوتمام . نجاشی (متوفی 450 هَ . ق .) در رجال خود او را یاد کرده گوید: امامی بود و امامان را تا ابوجعفر ثانی که معاصر وی بوده مدح کرده است . جاحظ در کتاب حیوان گوید: ابوتمام از رؤساء رافضه است . حسن بن دا...