کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انرژی زی توده ای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
عریان
لغتنامه دهخدا
عریان . [ ع ُرْ ] (اِخ ) قلعه ای است به مدینه و ریگ توده ای . (منتهی الارب ). نام ریگ توده ای و قلعه ای در مدینه . (ناظم الاطباء). قلعه و کوشکی است در مدینه ازآن ِ بنی النجار از خزرج ، در صقعالقبلة از آل النضر، از قوم انس بن مالک . (از معجم البلدان )...
-
ساق زی
لغتنامه دهخدا
ساق زی . (اِخ ) قریه ای است در قندهار افغانستان . رجوع به قاموس جغرافیائی افغانستان ج 2 شود.
-
کومة
لغتنامه دهخدا
کومة. [ م َ ] (ع اِ)کومه . توده ٔ خاک بلند برداشته . (منتهی الارب ) (آنندراج ). توده ای از خاک و جز آن و آن را صبره گویند. ج ، کُوُم ، اکوام . (از اقرب الموارد). توده . کپه : یک کپه خاک ؛ یک کومه ٔ خاک . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
قرص
لغتنامه دهخدا
قرص . [ ق ُ ](اِخ ) ریگ توده ای است در زمین غسان . (منتهی الارب ).
-
نجیث
لغتنامه دهخدا
نجیث . [ ن َ ] (ع ص ) درنگ کار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بَطی ٔ. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). سست . || (اِ) راز نهانی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). راز نهفته . (ناظم الاطباء). سرّ مختفی . (اقرب الموارد). || نشانه ٔ خاکین که خاک توده...
-
فزی
لغتنامه دهخدا
فزی . [ ف َزْ زی ] (ص نسبی )منسوب به فز که محله ای است در نیشابور. (سمعانی ).
-
لوزیة
لغتنامه دهخدا
لوزیة. [ ل َ زی ی َ ] (اِخ ) نام محله ای است در جانب شرقی بغداد. و نسبت بدان لوزی باشد.
-
بزی
لغتنامه دهخدا
بزی . [ ب َ زی ی ] (ع ص ، اِ) همشیر، یقال :هذا بزیی ؛ ای رضیعی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
کرکیدة
لغتنامه دهخدا
کرکیدة. [ ک َ دَ ] (ع اِ) پاره ای و توده ای بزرگ از خرما. (منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد). کِردیدة. کَردیه . (اقرب الموارد).
-
خشعه
لغتنامه دهخدا
خشعه . [ خ ُع َ ] (ع اِ) قطعه ای از زمین درشت . (منتهی الارب ) (ازتاج العروس ). ج ، خُشَع. || توده ای که بلند نباشد. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ). ج ِ خُشَع.
-
طنزی
لغتنامه دهخدا
طنزی . [ طَ زی ی ] (ص نسبی ) منسوب به طنزة که قریه ای است بجزیره ای در نواحی میافارقین . (سمعانی ).
-
درزیه
لغتنامه دهخدا
درزیه . [ دَ زی ی َ ] (اِخ ) نام طایفه ای از خوارج و فداویه تیره ای از آنان است . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
توده کردن
لغتنامه دهخدا
توده کردن . [دَ / دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چون تلی ساختن ، مانند خرمن جو و گندم و مانند آن . (صحاح الفرس از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). تپه کردن . پشته کردن . تل کردن . انباشته کردن . جمع کردن و فراهم ساختن چیزی : چو توده همی کرد زر و گهربها برگرفت آن خر...
-
غزة
لغتنامه دهخدا
غزة. [ غ َزْ زَ ] (اِخ ) ریگ توده ای است به بلاد بنی سعد. (منتهی الارب ). ریگ توده ای در بلاد بنی سعدبن زید مناةبن تمیم است و در آن آبگیرهای بسیار و درخت خرما پیدا شود. و «اخطل » در وصف شتر خود گوید : کأنها بعد ضم ّ السیر خیلهامن وحش غزة موشی ّالشوی...
-
عجلزة
لغتنامه دهخدا
عجلزة. [ ع َ ل َ زَ ] (اِخ ) ریگ توده ای است معروف برابر حفر ابوموسی . (معجم البلدان ). در نقائض عَلَجزة ضبط شده است . (معجم البلدان ).