کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اندیش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
پیش اندیش
لغتنامه دهخدا
پیش اندیش . [ اَ ] (نف مرکب ) پیش بین . آنکه از قبل اندیشد چیزی را.
-
تمام اندیش
لغتنامه دهخدا
تمام اندیش . [ ت َ اَ ] (ص مرکب ) که وسعت اندیشه دارد. که تمام جوانب کار را در نظر آرد : هم قوی رای و هم تمام اندیش کارها راشناخته پس و پیش .نظامی .
-
حق اندیش
لغتنامه دهخدا
حق اندیش . [ ح َ اَ ] (نف مرکب ) اندیشنده ٔ حق . درست فکرکننده : دلشاد باش و خرم و خوش خوش طرب فزای بنده نواز باش و حق اندیش و حق گزار.سوزنی .
-
دولت اندیش
لغتنامه دهخدا
دولت اندیش . [ دَ / دُو ل َ اَ ] (نف مرکب ) که فکر نعمت و خوشبختی کند. که به سعادت و نعمت اندیشد. (یادداشت مؤلف ) : فرستادت اقبال من پیش من زهی طالع دولت اندیش من .نظامی .
-
ژرف اندیش
لغتنامه دهخدا
ژرف اندیش . [ ژَ اَ ] (نف مرکب )نعت فاعلی از ژرف اندیشیدن . متعمق . دقیق . ژرف بین .
-
صلاح اندیش
لغتنامه دهخدا
صلاح اندیش . [ ص َ اَ ] (نف مرکب ) مصلحت جو. خیرخواه . صلاح اندیشنده . خیراندیش . رجوع به صلاح دانستن و صلاح اندیشیدن و رجوع به صلاح شود.
-
قافیه اندیش
لغتنامه دهخدا
قافیه اندیش . [ ی َ / ی ِاَ ] (نف مرکب ) آنکه قافیه سازد. شاعر : خوش نشین ای قافیه اندیش من قافیه ی ْ دولت توئی در پیش من .مولوی .
-
نازک اندیش
لغتنامه دهخدا
نازک اندیش . [ زُ اَ ] (نف مرکب ) باریک بین . نازک خیال . دقیق الفکر.
-
مآل اندیش
لغتنامه دهخدا
مآل اندیش . [ م َ اَ ] (نف مرکب ) عاقیت اندیش و بابصیرت . (ناظم الاطباء). آخربین . مآل بین . عاقبت بین . دوراندیش . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
محال اندیش
لغتنامه دهخدا
محال اندیش . [ م ُ اَ ] (نف مرکب ) که اندیشه در امور محال کند. که به نابودنیها و ناشدنیها بیندیشد. وهمی و خیالی . (ناظم الاطباء). کسی که خیال محال کند : محال اندیش و خام ابله بود هر کاین سخن گویدنباید بود مردم را محال اندیش و خام ابله . فرخی .هر آفری...
-
مصلحت اندیش
لغتنامه دهخدا
مصلحت اندیش . [ م َ ل َ ح َ اَ ] (نف مرکب ) که اندیشه ٔ صلاح کار دارد. که به صلاح کار اندیشد. که صلاح و صواب کار خویش در نظر گیرد. مصلحت بین : عاقل متفکر بود و مصلحت اندیش در مذهب عشق آی وز این جمله برستی . سعدی .ضمیر مصلحت اندیش هرچه پیش آیدبه تجربت...
-
پاک اندیش
لغتنامه دهخدا
پاک اندیش . [ اَ ] (نف مرکب ) آنکه اندیشه ٔ پاک دارد. که سوء نیّت ندارد.
-
خام اندیش
لغتنامه دهخدا
خام اندیش . [ اَ ] (نف مرکب ) خام اندیشنده . کسی که اندیشه ٔ پخته ندارد : با چنین طالعی که بردم نام چون به اقبال زاده شد بهرام پدرش یزدگرد خام اندیش پختگی کرد و دید طالع خویش .نظامی .
-
خیال اندیش
لغتنامه دهخدا
خیال اندیش . [خ َ / خیا اَ ] (نف مرکب ) اندیشنده به خیال . آنکه خیال های باطل برای آینده در سر می پروراند : ای بسا گنج آکنان کنجکاوکان خیال اندیش را شد ریش گاو. مولوی .یکی امروز کامران بینی دیگری را دل از مجاهده ریش روزکی چند باش تا بخوردخاک مغز سر خ...
-
دانش اندیش
لغتنامه دهخدا
دانش اندیش . [ ن ِ اَ ] (نف مرکب ) که دانش اندیشد. که اندیشه در دانش بندد. که خاطر بعلم سپارد : برآن شد دل دانش اندیش اوکه آرند سقراط را پیش او.نظامی .