کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اندکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اندکی
لغتنامه دهخدا
اندکی . [ اَ دَ ] (حامص ) قلیلی و کمی و کمیابی و نادری . (ناظم الاطباء). نقصان . قلت . (یادداشت مؤلف ) : بدان اندکی سال و چندین خردکه گفتی روانش خرد پرورد. فردوسی .مردی هزار و چهارصد بطلب عروس فرستادم هیچکس بازنیامد و لشکر ما با اندکی افتاد. (اسکندر...
-
جستوجو در متن
-
بغثری
لغتنامه دهخدا
بغثری . [ ب ُ ث َ ] (ق ) پس از آن . اندکی پس از آن . (ناظم الاطباء).
-
هند
لغتنامه دهخدا
هند. [ هَِ ] (ع اِ) گله ٔ صد شتر یا اندکی زائد از صد یا اندکی کم از آن یا دو صد. ج ،اهند، اهناد، هنود. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
گردبینی
لغتنامه دهخدا
گردبینی . [ گ ِ ] (ص مرکب ) آنکه بینی وی سپس رفته باشد و سر بینی او اندکی بلند باشد. اخنس .
-
فدع
لغتنامه دهخدا
فدع . [ ف َ ](ع مص ) شکستن و اندکی شکافتن . (از اقرب الموارد).
-
شطری
لغتنامه دهخدا
شطری . [ ش َ ] (ع اِ) یک نیمه . || بعضی و اندکی . (از آنندراج ) (از غیاث اللغات ). جزوی . برخی .
-
امحق
لغتنامه دهخدا
امحق . [ اَ ح َ ] (ع ص ) چیز اندکی که برکتش رفته باشد. (از اقرب الموارد).
-
بیشترک
لغتنامه دهخدا
بیشترک . [ ت َ رَ ] (ق مرکب ) (از: بیشتر + «ََک » تصغیر) اندکی بیشتر. (ناظم الاطباء).
-
خائص
لغتنامه دهخدا
خائص . [ ءِ ] (ع اِ) اندکی از عطا. (منتهی الارب ).
-
ندفة
لغتنامه دهخدا
ندفة. [ ن ُ ف َ ] (ع اِ) شیر اندک . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). اندکی از شیر. (مهذب الاسماء). مقدار اندکی از شیر. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
یسار
لغتنامه دهخدا
یسار. [ ی َ س ْ سا ] (ع اِ) یَسار. دست چپ . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به یَسار شود. || کمی و اندکی . گویند: انظرنی حتی یسار؛ یعنی اندکی منتظر من باش . (ناظم الاطباء).
-
انتطال
لغتنامه دهخدا
انتطال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) اندکی ریختن . (ناظم الاطباء): انتطل من الزق ؛ اندکی ریخت از آن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). اندک اندک چکانیدن یا ریختن آب از مشک و کوزه . (آنندراج ).
-
چرب کشیدن
لغتنامه دهخدا
چرب کشیدن . [ چ َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) مقابل خشک کشیدن . متاعی را بیش از وزن معهود سنجیدن . اندکی بیش از حق به مشتری دادن . کمی سنگین تر از وزن مقرر کشیدن . زیاد کشیدن . بر وزن کالا اندکی افزودن .
-
کندبصری
لغتنامه دهخدا
کندبصری . [ ک ُ ب َ ص َ ] (حامص مرکب ) اندکی بینایی چشم . کندچشمی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کندچشمی شود.