کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اندوهگنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اندوهگنی
لغتنامه دهخدا
اندوهگنی . [ اَ گ ِ ] (حامص مرکب ) حزن . گرفتگی . (یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
اندوهگینی
لغتنامه دهخدا
اندوهگینی . [ اَ ] (حامص مرکب ) غمگینی . غمناکی . اندوهناکی . (فرهنگ فارسی معین ). اندوهگنی . اندهگینی . اندهگنی .
-
حزن
لغتنامه دهخدا
حزن . [ ح ُ ] (ع اِ) اندوه . غم . کمد. (دهار). انده . غم . حَوبَة. اندوهگنی . حزن . غمی که آدمی را افتد پس از فوات محبوب . خدوک . غمگنی . غمگینی . گُرم . تیمار. خلاف سرور. خلاف فرح . عبارة عما یحصل لوقوع مکروه او فوات محبوب فی الماضی . (تعریفات ص 59)...
-
گرفتگی
لغتنامه دهخدا
گرفتگی . [ گ ِ رِ ت َ / ت ِ ] (حامص ) ملولی . اندوهگنی . دل تنگی که آثار آن بر روی پیدا باشد. انقباض ، در مقابل انبساط : روزی گشاده باشی و روزی گرفته ای بنمای کان گرفتگی از چیست ای پسر. فرخی . || سد شدن . بستن : و حیض بسته و گرفتگی بول بگشاید. (ذخیره...