کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اندود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
شیداندود
لغتنامه دهخدا
شیداندود. [ ش َ / ش ِاَ ] (ن مف مرکب ) (از: شید عربی + اندود فارسی ) اندوده شده . (ناظم الاطباء). اندوده به شید. رجوع به شید در معنی اندود و هرچه بدان خانه را اندود کنند شود.
-
نفطاندود
لغتنامه دهخدا
نفطاندود. [ ن َ اَ ] (ن مف مرکب ) نفت اندود. رجوع به نفت اندود شود : کبوتران نفطاندود را بگذاشتند. (تاریخ بیهقی ص 450).
-
مطین
لغتنامه دهخدا
مطین . [ م ُ طَی ْ ی ِ ] (ع ص ) آنکه گل اندود میکند جایی را. (ناظم الاطباء).
-
گچکار
لغتنامه دهخدا
گچکار. [ گ َ ] (ص مرکب )آنکه شغلش گچکاری باشد. کسی که دیوارها و سقف را گچ اندود کند. || آنچه که گچکاری شود. آنچه به گچ اندود باشد: مصهرج ؛ حوض گچکار. بیت صیهوج ؛ خانه ٔگچکار تابان . حوض مجیر؛ حوض گچکار. (منتهی الارب ).
-
وحن
لغتنامه دهخدا
وحن . [ وَ ح َ ] (ع مص ) گل اندودن . (منتهی الارب ). گل اندود کردن . (ناظم الاطباء).
-
روی اندوده
لغتنامه دهخدا
روی اندوده . [ اَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) اندوده به روی . به روی انداییده . رجوع به روی اندود شود.
-
مطین
لغتنامه دهخدا
مطین . [ م َ ] (ع ص ) سقف گل اندود. (منتهی الارب ). گل اندودشده . (ناظم الاطباء). و رجوع به محیط المحیط شود.
-
انداویدن
لغتنامه دهخدا
انداویدن . [ اَ دَ ] (مص ) مالیدن گل و گچ بر بام ودیوار خانه و عمارت و اندود کردن . (ناظم الاطباء).
-
تطبیس
لغتنامه دهخدا
تطبیس . [ ت َ ] (ع مص ) گل اندود کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
مفضض
لغتنامه دهخدا
مفضض . [ م ُ ف َض ْ ض َ ] (ع ص ) سیم اندود. (صراح ). سیم اندود کرده شده . (آنندراج ).سیم اندود. نقره گین . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). آب نقره داده شده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || سیم کوفت . (صراح ). مرصع به نقره . (ازاقرب الموارد). نق...
-
گل کشیدن
لغتنامه دهخدا
گل کشیدن .[ گ ِ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) گل کشیدن بر بام یا دیوار؛ گل اندود کردن آن . تطلیه کردن و مالیدن گل بر...(آنندراج ). اندود کردن بام . گل مالیدن : گلی گر کشی بر ستون سرای گل افتد نشان لیک ماندبجای .نظامی (از آنندراج ).
-
کاه و گل
لغتنامه دهخدا
کاه و گل . [ هَُ گ ِ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) کاهگل . اندود : این چه زبونی و چه افکندگی ست ؟کاه و گل این پیشه ٔ خربندگی ست . نظامی .رجوع به کاهگل شود.
-
توفال
لغتنامه دهخدا
توفال . (اِ) چوبهای باریک و پهن که با میخهای آهنین کوچک آنها را بر روی تیرهای سقف اطاق بکوبند تا همه ٔ پوشش برابر و یکسان گردد و سپس آن را با گچ اندود کرده سفید کنند. (ناظم الاطباء).
-
لاجورداندود
لغتنامه دهخدا
لاجورداندود. [ لاج ْ / ج َ اَ ] (ص مرکب ) اندوده شده به لاجورد:فرشته ای است بر این بام لاجورد اندودکه پیش آرزوی عاشقان کشد دیوار.عمادی شهریاری .
-
ممدر
لغتنامه دهخدا
ممدر. [ م ُ م َدْ دَ ] (ع ِ ص ) شتر فربه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || گل اندود. (ناظم الاطباء).