کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اندوخته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اندوخته
لغتنامه دهخدا
اندوخته . [ اَ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) گردکرده و جمعکرده . (مؤید الفضلاء). حاصل شده و یافته شده و کسب شده و بدست آورده شده . (ناظم الاطباء). الفغده . الفنجیده . نهاده . برنهاده . (یادداشت مؤلف ). جمعشده . فراهم آمده . || پس اندازشده . ذخیره شده . (فرهن...
-
واژههای مشابه
-
دانش اندوخته
لغتنامه دهخدا
دانش اندوخته . [ ن ِ اَ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) نعت مفعولی از دانش اندوختن . دانشمند. فاضل و عالم : جهان دیده و دانش اندوخته سفرکرده و صحبت آموخته .سعدی .
-
جستوجو در متن
-
پستائی کردن
لغتنامه دهخدا
پستائی کردن . [ پ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) برنهادن . اندوخته کردن . پس انداز کردن . ذخیره کردن .
-
پستائی
لغتنامه دهخدا
پستائی . [ پ َ ] (اِ) اندوخته . ذُخر. ذخیره . یخنی . دست ِ پس . پس انداز.
-
برنگ
لغتنامه دهخدا
برنگ . [ ب ُ رُ ] (اِ) اندوخته و ذخیره و پس انداز. (برهان ). نفع و سود و حاصل و ذخیره و اندوخته . (ناظم الاطباء). || (اِخ ) نام ولایتی است که قطب جنوبی آنجا دیده میشود. (برهان ). نام آن قسمت از زمین که در آن قطب جنوب نمایان است . (ناظم الاطباء).
-
گوهراندوز
لغتنامه دهخدا
گوهراندوز. [ گ َ / گُو هََ اَ ] (نف مرکب ) که گوهر اندوزد. که گوهر اندوخته سازد. گردکننده ٔ گوهرها. (ناظم الاطباء).
-
تله
لغتنامه دهخدا
تله . [ ت َ ل َ / ل ِ ] (اِ) زر اندوخته . || پایه ٔ نردبان و زینه پایه . (ناظم الاطباء).
-
معیشت اندوز
لغتنامه دهخدا
معیشت اندوز. [ م َ ش َ اَ ] (نف مرکب ) آنکه اسباب زندگانی خود را اندوخته می کند. (ناظم الاطباء).
-
انفج
لغتنامه دهخدا
انفج . [ اَ ف َ ] (اِ) الفنج و اندوخته و حاصل و محصول . (ناظم الاطباء). ظاهراً محرف الفنج است . رجوع به الفنج شود.
-
اندخته
لغتنامه دهخدا
اندخته . [ اَ دُ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) ساخته . (فرهنگ اوبهی ). مخفف اندوخته .
-
پس نهادن
لغتنامه دهخدا
پس نهادن . [ پ َ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) ذخیره کردن . اندوخته کردن . پس اندازه کردن . یخنی نهادن .
-
پس افت
لغتنامه دهخدا
پس افت . [ پ َ اُ ] (ن مف مرکب ) ذخیره . یخنی . اندوخته . || آنچه از اقساطِ بدهی و قرضی در موعد خود پرداخته نشده باشد.
-
الفخته
لغتنامه دهخدا
الفخته . [ اَ ف َ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) نعت مفعولی از الفختن . اندوخته و جمعکرده . (انجمن آرا) (برهان قاطع) (آنندراج ). اندوخته . (فرهنگ رشیدی ). گردکرده شده و جمعکرده شده . (مؤید الفضلاء). اندوخته و محصول . (ناظم الاطباء). الفخده . الفنجیده . (فرهنگ ...