کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اندرنوردیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اندرنوردیدن
لغتنامه دهخدا
اندرنوردیدن . [ اَ دَ ن َ وَ دَ ] (مص مرکب ) درنوردیدن . درپیچیدن . طی کردن . بیکسو نهادن : زمانه بدین خواجه ٔ سالخوردهمی دیر ماند تو اندرنورد . (شاهنامه بروخیم ج 1 ص 29).گفت من از نرد ننالم همی نرد بیکسو نه و اندر نورد. فرخی .و رجوع به درنوردیدن و ن...
-
جستوجو در متن
-
اندرنوشتن
لغتنامه دهخدا
اندرنوشتن . [ اَ دَ ن َ وَ ت َ ] (مص مرکب ) طی کردن . (فرهنگ فارسی معین ). درنوردیدن . درپیچیدن : برانگیخت شبرنگ بهزاد راکه اندرنوشتی بتک باد را. فردوسی .نویسنده چون خامه بیکار گشت بیاراست قرطاس و اندرنوشت . فردوسی .چو مشک از نسیم هوا خشک گشت نویسنده...
-
نوردیدن
لغتنامه دهخدا
نوردیدن . [ ن َ وَ دی دَ ] (مص ) طی کردن .(برهان قاطع) (آنندراج ). بریدن . (آنندراج ). پیمودن [ راه ] . (فرهنگ فارسی معین ). قطع کردن . درنوشتن . سپردن . نبشتن : بپوشی همان پوستین سیاه یکی دشنه بستان و بِنْوَرد راه . فردوسی .گفتا برو به نزد زمستان به...