کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اندرشکستن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اندرشکستن
لغتنامه دهخدا
اندرشکستن . [ اَ دَ ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) آماده کردن . حاضر ساختن . مهیا کردن : بنوی یکی دفتر اندرشکست . (شاهنامه از فرهنگ فارسی معین ).
-
جستوجو در متن
-
اندر
لغتنامه دهخدا
اندر. [ اَ دَ ] (پساوند) افاده ٔ معنی غیریت می کندچون با مادر و پدر و خواهر و برادر ترکیب کنند همچومادراندر و پدراندر و خواهراندر و برادراندر. (برهان قاطع). افاده ٔ معنی غیریت میکند چنانکه مادراندر وپدراندر و برادراندر و خواهراندر و دختراندر یعنی نام...
-
کله
لغتنامه دهخدا
کله . [ ک ُ ل َه ْ ] (اِ) مخفف کلاه است . (برهان ). مخفف کلاه و بمعنی آن . (ناظم الاطباء). کلاه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : قبا جوشن و اسب تخت من است کله ، خود و نیزه درخت من است . فردوسی .زره بود بر تنش پیراهنش کله ، ترگ بود و قبا جوشنش . فردوسی...
-
شکستن
لغتنامه دهخدا
شکستن . [ ش ِ ک َ ت َ ] (مص ) چیزی را چندین پاره کردن و خرد کردن و ریزریز کردن . (ناظم الاطباء). خرد کردن . قطعه قطعه کردن . پاره پاره کردن . کسر. اشکستن . بشکستن . تفتیت . وطس . هدّ. فض ّ. وقم . اسم مصدر از آن شکنش است که مرخم آن شکن مستعمل است . (ی...