کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اندرس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اندرس
لغتنامه دهخدا
اندرس . [ ] (اِخ ) شهری است بزرگ بهندوستان و از پادشایی دهم است بر کران دریا. (حدود العالم ) (از یادداشت مولف ). در حدود العالم (چ دانشگاه ) اندراس است . و رجوع به اندراس شود.
-
جستوجو در متن
-
دهم
لغتنامه دهخدا
دهم . [ دَ ] (اِخ ) [ نام ناحیتی از هندوستان و لقب شاهان آن ناحیت ] شهرهای بزرگ نیماس ، هرکند، اورشین ، سمندر، اندرس از آنجاست همه بر کران دریا و دهم از خویشتن بزرگتر هیچکس را نبیند و گویند که مر او را سیصد هزار مرد لشکر است و در این ناحیت عودتر باشد...
-
فیدیپوس
لغتنامه دهخدا
فیدیپوس . [ پُس ْ ] (اِخ ) پسر تالوس و نوه ٔهراکلس است . قهرمانی است که طبق روایت ایلیاد - در کتاب دوم ، فهرست سفاین - به فرماندهی سی کشتی که از طرف نیزیرس و کارپاتوس و کازس آماده شده بود به جنگ تروا رفت . نام او در شمار خواستگاران هلن نیز ضبط است . ...
-
اندراس
لغتنامه دهخدا
اندراس . [ اِ دِ ] (ع مص ) ناپدید گردیدن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). محو و ناپدید شدن . (آنندراج ). انطماس . (از اقرب الموارد). محو شدن اثر. (یادداشت مؤلف ). یقال و اندرس الرسم . (ناظم الاطباء). || کهنه شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (فرهنگ...
-
اسکندر
لغتنامه دهخدا
اسکندر. [ اِ ک َ دَ ] (از یونانی ، اِ) (از یونانی الکساندرس ، مرکب از الکس ُ بمعنی یاری کرد + آندرس و آنر بمعنی مرد؛ جمعاً یعنی یاور و یاری کننده ٔ مرد) اصل آن الکسندر است ؛ عرب الف و لام آنرا تعریف شمرده الاسکندر گفته است . (تنقیح المقال ج 1 ص 124)....
-
زینهار
لغتنامه دهخدا
زینهار. (اِ) بمعنی زنهار است که پناه جستن و امان خواستن باشد. (برهان ). بمعنی زنهار است و بمعنی امان . (انجمن آرا) (آنندراج ). پناه و امان ... و مهلت . (غیاث ). زنهار. (جهانگیری ). پهلوی «زینهار» (امن ، امان )، سغدی «زینیه » (پناه ، امان ). اندرس آن ...
-
پنبه
لغتنامه دهخدا
پنبه . [ پَم ْ ب َ / ب ِ ] (ا) گیاهی که از الیاف غوزه ٔ آن ریسمان و پارچه کنند. کرشَف . کُرسُف . کرفُس . کرسوف . قضم . قطب . بِرَس ْ. قُطْن . قُطُن ّ. طُوط. قور. شحم الارض . رازقی . خرنف . ندف . دِعس . عَطب . عُطب . عُطُب . عطوب . (منتهی الارب ) : می...
-
نبل
لغتنامه دهخدا
نبل . [ ن ُ ب ِ ] (اِخ ) نوبل . آلفرد برنارد. از دانشمندان و مکتشفان بزرگ جهان و مبتکر جایزه ٔ نبل است . وی به سال 1833 م . در سوئد تولد یافت . پدرش امانوئل ، مهندس ساختمان بود. آلفرد نبل باآنکه تحصیلات کلاسی مرتبی نداشت اما به برکت هوش و پشتکار فوق ...