کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اندخود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اندخود
لغتنامه دهخدا
اندخود. [ اَ دَ ] (اِخ ) شهری است کوچک در قسمت شمالی افغانستان میان بلخ و مرو بر کنار بیابان . نزدیک شبورقان . (فرهنگ فارسی معین ، اعلام ). اندخوی . اندخوذ. انتخذ: دیگر آنکه از پاریاب سوی اندخود رفتن نزدیک است . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 78). گورخان او ر...
-
جستوجو در متن
-
اندخو
لغتنامه دهخدا
اندخو. [ اَ ] (اِخ ) اندخود. رجوع به اندخود و انتخد شود.
-
پل زاغول
لغتنامه دهخدا
پل زاغول . [ پ ُ ل ِ ] (اِخ ) براه بیابان در حدود اندخود خراسان . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 233).
-
اندخوذ
لغتنامه دهخدا
اندخوذ. [ اَ خ ُ ] (اِخ ) شهری است بین بلخ و مرو در طرف بیابان و منسوب بدان انخذی و نخذی است . (از معجم البلدان ). و نیز منسوب بدان اندخوذی است . (سمعانی ). و رجوع به انتخذ و اندخود و معجم البلدان شود.
-
پاریاب
لغتنامه دهخدا
پاریاب . (اِخ ) فاریاب . شهری است بخراسان از گوَزگانان ، بر شاهراه کاروان و بسیار نعمت . (حدود العالم ). از شهرهای مشهور خراسان ، از اعمال گوزگانان که از آنجا تا بلخ شش منزل است : و دیگر آنکه از پاریاب سوی اندخود رفتن نزدیک است . (تاریخ بیهقی ). دیگر...
-
باباسنکو
لغتنامه دهخدا
باباسنکو. [ ] (اِخ ) خواندمیر آرد: درویشی مجذوب بود و از وی کرامات و خوارق عادت ظهور مینمود در سنه ٔ 782 هَ . ق . که صاحبقران مغفور (تیمور) به عزیمت فتح خراسان از آب آمویه عبور فرمود در قصبه ٔ اندخود با وی ملاقات کرد. درویش از سر جذبه سینه ٔگوشت بطرف...
-
میله
لغتنامه دهخدا
میله . [ ل َ ] (اِخ ) ظاهراً شهری بوده است این سوی جیحون در شمال افغانستان کنونی : ز بیم تیغ تو تا چین ز ترکان ره تهی گردداگر زین سوی جیحون گردبادی خیزداز میله . فرخی .بگتگین حاجب ساخته با مردم تمام دم ایشان گرفت از پیش وی به اندخود و میله درآمدند و ...
-
ساتلمش
لغتنامه دهخدا
ساتلمش . [ ت ِ م ِ ] (اِخ ) (امیر...) ستلمش . بیگ بن عبداﷲ مولای از سرکردگان قزغن سردار الوس جغتای و ماوراء النهر است که بسال 752 هَ . ق . برای جنگ با معزالدین حسین (732 - 771) از امرای کرت به هرات لشکر کشید. بسال 759 که امیر ستلمش حاکم قهستان بود با...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ترخان . درحبیب السیر، نام وی ، با عنوان سیدی و امیر سیدی ذکر میشود و چنانکه از تضاعیف این کتاب برمی آید این مرد از شجعان و بزرگان زمان امیرتیمور و جانشینان او بوده است و مدتی حکومت هرات و اندخود را عهده دار بوده وتا سال 862 هَ...
-
حاجب
لغتنامه دهخدا
حاجب . [ ج ِ ] (اِخ ) بکتکین . بروزگار سلطان محمود خدمتها کرده بود و در زمان مسعود نیز، در تکیناباد کارها بدست او رفت و حاجب و سپاه سالار او گردید و در سال 426 هَ . ق . وفات کرد.بیهقی گوید: «و روز چهارشنبه ٔ 26 این ماه از بلخ نامه رسید بکشته شدن حاجب...
-
اخبار
لغتنامه دهخدا
اخبار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ خَبَر. آگاهی ها. اطلاعات : تو گوئی که اخبار ایشان همی فرستد بدو آفتاب اسگذار. عنصری .اگر این اخبار بمخالفان رسد... چه حشمت ماند. (تاریخ بیهقی ). اخبار رسید که داود از سرخس با لشکر قوی قصد گوزگانان کرد تا از کران راه اندخود بک...
-
نزدیک
لغتنامه دهخدا
نزدیک . [ ن َ ] (حرف اضافه ، ق ) پهلوی : نزدیک (نزدیک )، از: نزد + یک (علامت نسبت )، نیز پهلوی : نزدیست ،کردی : نزوک (نزدیک ، قریب )، نزیک ، نزیک ، نزوک ، نیز کردی : نک (نزدیک ، پهلوی )، مخفف نزدک ، بلوچی : نزیک ، نزیخ ، نزی ، گیلکی : نزدیک ، فریزندی...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَم َ ] (اِخ ) مشتاق (امیر شیخ ...). در عصر سلطان ابوسعید خطه ٔ اندخود بأمیر شیخ ذوالنون و برادرش امیر شیخ احمد مشتاق تعلق گرفت و سلطان حسین میرزا احمد راکه در محاربه ٔ چکمن ، پای جرأت در میدان جلادت نهاده چند زخم خورده بود بایالت قبةالاسلا...
-
الغبیک
لغتنامه دهخدا
الغبیک . [ اُ ل ُ ب َ ] (اِخ ) پسر شاهرخ از احفاد تیمور لنگ بود. وی با اقتدار و تبحر خویش در علوم و فنون و مخصوصاً در علم هیأت شهرت یافت و از نظر وسعت معلومات یکی از اعاظم حکمای اسلام گردید. زیجی بغایت مقبول موسوم به «زیج الغی » و آثار فنی دیگر بوجو...