کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اندای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اندای
لغتنامه دهخدا
اندای . [ اَ ] (اِخ ) دهی است از بخش تربت جام شهرستان مشهد با 449 تن سکنه . آب آن از قنات و محصول آن غلات و پنبه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
اندای
لغتنامه دهخدا
اندای . [ اَ ] (نف مرخم ) اندودکننده و کاهگل مالنده . (ناظم الاطباء). کاهگل کن وکاهگل کننده . (مؤید الفضلاء) (از شرفنامه ٔ منیری ). || (اِ) آژند و گچ . || شکوه و شکایت . (ناظم الاطباء). و رجوع به اندا و اندودن شود.
-
اندای
لغتنامه دهخدا
اندای . [ اَ ](مغولی ، اِ) دوست . رفیق . اندا. رجوع به اندا شود.
-
واژههای مشابه
-
بام اندای
لغتنامه دهخدا
بام اندای . [ اَ ] (نف مرکب ) بام اندا. که بام انداید. که بام را اندود کند. که کاهگل مالد بر بام . کاهگل کننده ٔ پشت بام و رجوع به بام اندودن شود.
-
جستوجو در متن
-
اندا
لغتنامه دهخدا
اندا. [ اَ ] (مغولی ، اِ) دوست . رفیق . انده . اندای . (از فرهنگ فارسی معین ) : واین اقطاع را که دادیم نفروشند و نبخشند و به اندا و قودا و اقا و اینی و خویشاوند و کابین و قلنک ندهند و کسی که بر این حرکت اقدام نماید گناه کار گردد. (تاریخ غازانی ص 308)...
-
خاک آلود
لغتنامه دهخدا
خاک آلود. (ن مف مرکب ) کنایه از خاک پوش . (آنندراج ). مُعَفَّر. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (المنجد). مُغَبَّر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (تاج العروس ) (المنجد). اغبر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) : روی خاک آلود من چون کاه بر دیوار حبس از رخم ...
-
کهگل
لغتنامه دهخدا
کهگل . [ ک َ گ ِ ] (اِ مرکب ) مخفف «کاه و گل »، و با لفظ کردن مستعمل . (آنندراج ). کاهگل . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ) : سرای خود را کرده ستانه ٔ زرین به سقف خانه پدر بر ندیده کهگل و ویم . سوزنی (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).رنگ رویم فتاد بر ...
-
اندا
لغتنامه دهخدا
اندا. [ اَ ] (اِ مص ) گلابه و کاه گل بر بام و دیوار مالیدن . (برهان قاطع) (هفت قلزم ). گلاوه و کاهگل بر دیوار و بام مالیدن . (انجمن آرا) (آنندراج ). مالیدن کاه و گلابه بود بر دیوار. (فرهنگ جهانگیری ). کاه گل کردن . (شرفنامه ٔ منیری ) (مؤید الفضلاء) ...
-
درفشنده
لغتنامه دهخدا
درفشنده . [ دِ رَ ش َ دَ / دِ ] (نف ) درخشنده . روشن . تابدار. (ناظم الاطباء). متلألی ٔ. مضی ٔ : کسی که خواهد تا فضل تو بپوشاندگو آفتاب درفشنده را به گل اندای . فرخی .بر آمد ز هامون به چرخ بنفش درفشنده هر سو درفشان درفش . اسدی .بر چشم آن کش دو دیده ...
-
گل
لغتنامه دهخدا
گل . [ گ ِ ] (اِ) پهلوی گیل . رجوع به هوبشمان ص 927 شود. (ازحاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). خاک به آب آمیخته . (برهان ) (غیاث ) (آنندراج ). طین . وَحَل . عثیر؛ گل و لای که به اطراف پایها ریزد. عثیر. گل و لای تنک . طِآة رَبدیا رَبَد؛ گل تنک . صلصال ؛ گل ...
-
اندودن
لغتنامه دهخدا
اندودن . [ اَ دَ ] (مص ) انداییدن . (فرهنگ سروری ) (فرهنگ خطی )(شرفنامه ) (فرهنگ میرزا ابراهیم ). کاهگل و گلابه مالیدن . (برهان قاطع) (هفت قلزم ) (آنندراج ). گل مال کردن . (فرهنگ رشیدی ). اندود کردن . کاهگل و گلاوه مالیدن . (ناظم الاطباء). پوشاندن چی...
-
ستان
لغتنامه دهخدا
ستان . [ س ِ ] (ص ، ق ) برپشت خوابیده . (برهان ). پشت بازافتاده و به پشت خوابیده . (آنندراج ). بازخفته بقفا. (حفان ). بر قفا خفته . (صحاح الفرس ). برپشت غلطیدن . (شرفنامه ). بر پشت بازخفته . (اوبهی ). کسی که بر پشت خود خوابیده باشد. (غیاث ) : یاد کن ...
-
زمین
لغتنامه دهخدا
زمین . [ زَ ] (اِ) ترجمه ٔ ارض ، در زمی گذشت . (آنندراج ). بمعنی معروف است و این مرکب است به لفظ «زم » که بمعنی سردی است و «یا نون » نسبت ، چنانکه در سیمین و زرین . چون جوهر ارض سرد است ، لهذا به این اسم مسمی گردید. گاهی نون حذف کرده زمی هم گویند. (غ...