کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اندازهگیر خط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کاغذ اندازه
لغتنامه دهخدا
کاغذ اندازه . [ غ َ ذِ اَ زَ / زِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کاغذی که خیاطان قبل ازبریدن جامه به اندازه ٔ صاحب لباس برند : سوزن مژگان او از بسکه بی اندازه زدپرده ٔ دل کاغذ اندازه پندارم ازو.سیفی (در تعریف ترکش دوست ، از آنندراج ).
-
اندازه ٔ هندسی
لغتنامه دهخدا
اندازه ٔ هندسی . [ اَ زَ / زِ ی ِ هََ دَ / هَِ دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) طول و عرض را نامند که از رسن پیمایند. (آنندراج ).
-
اندازه پذیرفتن
لغتنامه دهخدا
اندازه پذیرفتن . [ اَ زَ / زِ پ َ رُ ت َ] (مص مرکب ) انقیاس . (منتهی الارب ). پذیرش اندازه .
-
اندازه کردن
لغتنامه دهخدا
اندازه کردن . [ اَ زَ / زِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اندازه گرفتن .(فرهنگ فارسی معین ). تقدیر. (دهار) (ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی ) (مصادر زوزنی ). قدر. (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی ). قید. تقیید. (منتهی الارب ). هندزة. (...
-
اندازه ناپذیر
لغتنامه دهخدا
اندازه ناپذیر. [ اَ زَ / زِ پ َ ] (نف مرکب ) در اصطلاح ریاضی ، آنچه قابل اندازه گیری نباشد . (از یادداشت مؤلف ).
-
اندازه گیری
لغتنامه دهخدا
اندازه گیری . [ اَ زَ / زِ ] (حامص مرکب ) عمل اندازه گرفتن . مقیاس گیری . (فرهنگ فارسی معین ).
-
خوش اندازه
لغتنامه دهخدا
خوش اندازه . [ خوَش ْ / خُش ْ اَ زَ / زِ ] (ص مرکب ) با اندازه ٔ مناسب . || کنایه از خوش اندام . متناسب القامه .
-
اندازه پیدا کردن
لغتنامه دهخدا
اندازه پیدا کردن . [ اَ زَ / زِ پ َ / پ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کسی را اندازه پیدا کردن ، محل و مرتبه ٔ او را معین کردن . (از حاشیه ٔ تاریخ بیهقی چ فیاض - غنی ص 34): درحال عبداﷲ طاهر از پیش خلیفه بیرون آمد و این تشریف که خلیفه فرمود بدو رسانید و او را ...
-
جستوجو در متن
-
گیر
لغتنامه دهخدا
گیر. (اِمص ) بیشتر با مشتقات مصدر کردن و داشتن صرف شود. از گرفتن به معنی بسته شدن و ممنوع شدن باشد. سد و مانع راه چیزی شدن :یک سنگ در راه آب گیر کرده و آب به خانه ٔ ما نمی آید. سیلاب راه را برده بود، اتومبیل ما گیر کرد. (فرهنگ نظام ). || در اصطلاح طب...
-
کیل
لغتنامه دهخدا
کیل . [ ک َ ] (ع اِ) پیمانه . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، اکیال . (اقرب الموارد). مقیاسی است برای حجم . پیمانه . (فرهنگ فارسی معین ). مکیال . ظرفی برای اندازه گرفتن مایعی یا چیزی خشک چون گندم و جو و غیره . (از یاددا...
-
قلم
لغتنامه دهخدا
قلم . [ ق َ ل َ ] (ع مص ) چیدن و تراشیدن ناخن و جز آن را. (منتهی الارب ). || قطع کردن . (اقرب الموارد). در اقرب الموارد قلم به فتح اول و سکون دوم را قطع کردن چیزی و چیدن ناخن معنی کرده است .- قلم شدن ؛ دو نیمه شدن . قطع شدن . شکسته شدن . از یکدیگر ج...
-
مقدور
لغتنامه دهخدا
مقدور. [ م َ ] (ع ص ) تقدیرشده و مقدر. (ناظم الاطباء). امر محتوم . ج ، مقادیر. (از اقرب الموارد). آنچه اراده ٔ خدا بر انجام یافتن آن تعلق گرفته . امر ناگزیر : و کان امراﷲ قدراً مقدوراً. (قرآن 38/33).در تک ایدون جَهَد که باد بزان که تو گویی قضای مقدور...
-
کنار
لغتنامه دهخدا
کنار. [ ک َ / ک ِ ] (اِ) نقیض میان . (برهان ). کناره ٔ چیزی وگوشه و طرف . (غیاث ). گوشه و طرف . (آنندراج ). ضد میان و آن را کران نیز گویند. (انجمن آرا) : برادر نداری نه خواهر نه زن چو شاخ گلی بر کنار چمن . فردوسی .پسر زاد ماهی که گفتیش مهرفرود آمد ان...
-
معنی
لغتنامه دهخدا
معنی . [ م َ نا / م َ نی ی ] (ع اِ) هرچه قصد کرده شود از چیزی . (از منتهی الارب ). هرچیزی که شخص قصد می کند و مقصود. ج ، معانی . (ناظم الاطباء). قصدکرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). || مقصود از سخن . (مهذب الاسماء). مراد کلام . (منتهی الارب ). آنچه لفظ ...