کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انخلاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انخلاء
لغتنامه دهخدا
انخلاء. [ اِ خ ِ ] (ع مص )دروده شدن گیاه تر. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). یقال : انخلی الخلی . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
انخلاع
لغتنامه دهخدا
انخلاع . [ اِ خ ِ ] (ع مص ) برکنده شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || از جای بیامدن کتف . (تاج المصادر بیهقی ). در رفتن عضوی از جای خود. (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
دروده
لغتنامه دهخدا
دروده . [ دُ دَ / دِ ] (ن مف ) دروده شده . حصادکرده . محصود. حصید. حصیدة. صریم . (دهار) : کشتی از بس زار کشته ، کشتزاری گشته لعل سر دروده وز تن آواز امان انگیخته . خاقانی (دیوان ص 397).منم جو کشته و گندم دروده ترا جو داده و گندم نموده . نظامی .زاهد ق...
-
بریده
لغتنامه دهخدا
بریده . [ ب ُدَ / دِ ] (ن مف / نف ) مقطوع . قطعشده . (ناظم الاطباء). أجذّ. جَذیذ. جَزیز. صَریم . ضَنیک . قَطیل . مَجزوز. مَحذوذ. مَحذوف . مَشروص . مَصروم . مَفروض . مَفصول . مَقطول . مَمنون . مَنجوّ. موضَّع. هِبِرّ : که چون برد خواهد سر شاه چین برید...