کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انحراف 2 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
انحراف جستن
لغتنامه دهخدا
انحراف جستن . [ اِ ح ِ ج ُ ت َ] (مص مرکب ) از راه بگشتن . || کج رفتن .
-
انحراف دادن
لغتنامه دهخدا
انحراف دادن . [ اِ ح ِ دَ ] (مص مرکب ) از راه بگردانیدن . || کج کردن .
-
انحراف ورزیدن
لغتنامه دهخدا
انحراف ورزیدن . [ اِ ح ِ وَ دَ ] (مص مرکب ) از راه بگشتن . میل کردن : شغب ؛ میل و انحراف ورزیدن از راه . (منتهی الارب ). || گمراه شدن و بی راه شدن . || روگردان شدن . || عصیان کردن و یاغی شدن . (ناظم الاطباء).
-
انحراف یافتن
لغتنامه دهخدا
انحراف یافتن . [ اِ ح ِ ت َ ] (مص مرکب ) کج شدن و معوج گشتن . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
منجیر
لغتنامه دهخدا
منجیر. [ م َ / م ُ ] (اِ) محوطه ٔ شبکه داری که در جلو در بطور انحراف سازند تا عمارت از خارج دیده نشود. (ناظم الاطباء).
-
شغب
لغتنامه دهخدا
شغب . [ ش َ ] (ع مص ) انحراف ورزیدن از راه و میل کردن از آن . (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). میل وانحراف ورزیدن از راه . (منتهی الارب ) . میل کردن از راه . (از اقرب الموارد).
-
لحج
لغتنامه دهخدا
لحج . [ ل َ ] (ع مص ) زدن کسی را. || چشم زخم رسانیدن کسی را. || پناه بردن به چیزی . (منتهی الارب ). در چیزی بسته شدن . (تاج المصادر) (منتخب اللغات ). || چسبیدن . (منتخب اللغات ). میل . (تاج العروس ). انحراف . || استوار کردن شمشیر در نیام . (منتهی الا...
-
ذوزنقة
لغتنامه دهخدا
ذوزنقة. [ زَ ن َ ق َ ] (ع اِ مرکب ) نزد مهندسان شکلی است از اشکال منحرفه . و آن شکلی است که دارای دو ضلع متوازی و دو ضلعغیر متوازی باشد بنحوی که دو ضلع اخیر یک ضلعش عمودبر دو ضلع اول واقع شود و ذوزنقتین شکل منحرفی است که نبوده باشد یکی از دو ضلع غیرم...
-
تعتعة
لغتنامه دهخدا
تعتعة. [ ت َ ت َ ع َ ] (ع مص ) درماندن در سخن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || درشکوخیدن ستور در ریگ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || بی آرام و تفته کردن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (...
-
بالس
لغتنامه دهخدا
بالس . [ ل ِ ] (اِخ ) شهری است بر شط فرات . (آنندراج ). شهری است از شام ، بر کران فرات نهاده . (حدود العالم ). شهری است در شام بین حلب و رقه و بفاصله ٔ کمی از طرف مغرب در سواحل فرات است ، و در پایین صفین واقع شده است . (از مراصد الاطلاع ). فرات کم کم...
-
کژ
لغتنامه دهخدا
کژ. [ ک َ ] (ص ) به معنی کج است که نقیض راست باشد. (برهان ) نقیض راست و کج مبدل این است . (آنندراج ). خمیده .منحنی . ناراست . پیچیده . (ناظم الاطباء) : آن یکی می گفت دنبالش کژ است و آن یکی میگفت پشتش کژمژ است . مولوی . || منحرف . ناراست . مقابل راست ...
-
زیغ
لغتنامه دهخدا
زیغ. [ زَ ] (ع مص ) از حق بچسبیدن . (ترجمان القرآن چ دبیرسیاقی ص 50) (از زوزنی ) (از تاج المصادر بیهقی ). میل کردن از حق بسوی دیگر. (غیاث ). شک و میل کردن از حق . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد): هو الذی انزل علیک الکتاب...
-
لبنان
لغتنامه دهخدا
لبنان . [ ل ُ ] (اِخ ) (غار...) صاحب حبیب السیر آرد: در روضة الاحباب مذکور است که در این سال (سال 19 هَ . ق .) فوجی از اهل هدایت در بلده ٔ رمله به غار لبنان درآمدند در آنجا تختی مذهب دیدند مردی مرده بر زبر آن خفته در یکجانب آن میت لوحی مجسم از طلا یا...
-
الحاد
لغتنامه دهخدا
الحاد. [ اِ ] (ع مص ) از حد درگذشتن در حرم (کعبه ) و میل کردن بظلم در آن ، و رعایت نکردن و هتک حرمت آن و شریک قرار دادن بخدا یاشک کردن درباره ٔ خدا و بقولی ستم کردن در حرم و بقول دیگر احتکار طعام در آن (در مکه ) . (از اقرب الموارد). کژکاری خواستن و س...