کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انحراف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انحراف
لغتنامه دهخدا
انحراف . [ اِ ح ِ ] (ع مص ) میل کردن و برگشتن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). برگشتن و بطرفی مایل شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). بگشتن . (تاج المصادر بیهقی )(مصادر زوزنی ) (مجمل اللغه ) (فرهنگ فارسی معین ). از راه گشتن . میل ک...
-
واژههای مشابه
-
انحراف جستن
لغتنامه دهخدا
انحراف جستن . [ اِ ح ِ ج ُ ت َ] (مص مرکب ) از راه بگشتن . || کج رفتن .
-
انحراف دادن
لغتنامه دهخدا
انحراف دادن . [ اِ ح ِ دَ ] (مص مرکب ) از راه بگردانیدن . || کج کردن .
-
انحراف ورزیدن
لغتنامه دهخدا
انحراف ورزیدن . [ اِ ح ِ وَ دَ ] (مص مرکب ) از راه بگشتن . میل کردن : شغب ؛ میل و انحراف ورزیدن از راه . (منتهی الارب ). || گمراه شدن و بی راه شدن . || روگردان شدن . || عصیان کردن و یاغی شدن . (ناظم الاطباء).
-
انحراف یافتن
لغتنامه دهخدا
انحراف یافتن . [ اِ ح ِ ت َ ] (مص مرکب ) کج شدن و معوج گشتن . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
کژراهی
لغتنامه دهخدا
کژراهی . [ ک َ ] (حامص مرکب ) گمراهی . انحراف از راه راست . دوری از طریق مستقیم .
-
احریراف
لغتنامه دهخدا
احریراف . [ اِ ] (ع مص ) میل کردن . انحراف . چسبیدن . || برگشتن . (منتهی الارب ).
-
کیبش
لغتنامه دهخدا
کیبش . [ ب ِ ] (اِمص ) اسم از کیبیدن . انحراف . تحریف . (ازیادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کیبیدن شود.
-
کیبیدگی
لغتنامه دهخدا
کیبیدگی . [ دَ / دِ ] (حامص ) انحراف . میل . (ازیادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کیبیدن شود.
-
کیبیده
لغتنامه دهخدا
کیبیده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) به یک سو رفته . کناره گرفته . || از جایی به جایی شده . || تحاشی کرده . || انحراف یافته . منحرف . || فریفته (به عشق ). (فرهنگ فارسی معین ).
-
لاینحرف
لغتنامه دهخدا
لاینحرف . [ ی َ ح َ رِ ] (ع ص مرکب ) (از: لا + ینحرف ) که منحرف نشود. غیرقابل انحراف . ناگراینده به ...
-
منجیر
لغتنامه دهخدا
منجیر. [ م َ / م ُ ] (اِ) محوطه ٔ شبکه داری که در جلو در بطور انحراف سازند تا عمارت از خارج دیده نشود. (ناظم الاطباء).
-
انحرافی
لغتنامه دهخدا
انحرافی . [ اِ ح ِ ] (ص نسبی ) منسوب به انحراف : ذوق انحرافی . (فرهنگ فارسی معین ).