کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انحاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انحاء
لغتنامه دهخدا
انحاء. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ نحو. (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).راهها و سویها. (از منتهی الارب ). سویها. گوشه ها. (فرهنگ فارسی معین ): از انحاء ممالک جهت شدت ازر وزارت ... (ترجمه ٔ محاسن اصفهانی ص 42). || راهها. روشها. (فرهنگ...
-
انحاء
لغتنامه دهخدا
انحاء. [ اِ ] (ع مص ) پیش آمدن و متعرض شدن ، یقال : انحی علیه ضرباً؛ ای اقبل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). اقبال کردن . (مصادر زوزنی ). || بجانب چپ خمیدن شتر در سیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || برگردانیدن ...
-
واژههای همآوا
-
انهاء
لغتنامه دهخدا
انهاء. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ نَهْی یا نِهْی به معنی حوض بزرگ و آبگیر و مثل آن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به نهی و انه شود.
-
انهاء
لغتنامه دهخدا
انهاء. [ اِ ] (ع مص ) رسانیدن چیزی را و پیغام و جز آن را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). خبر دادن . برسانیدن خبر را. (تاج المصادر بیهقی ). خبر رسانیدن . || گذاشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ترک کردن . واگذاشتن . || درآمدن ...
-
جستوجو در متن
-
زبان ریختن
لغتنامه دهخدا
زبان ریختن . [ زَ ت َ ] (مص مرکب ) زیاد حرف زدن . (فرهنگ نظام ). انواع ادله و استحسانات برای اقناع او گفتن . همه نوع گفتنی ها را گفتن . انحاء التماس ها را کردن : هزار زبان ریختم تا کمی راضی شد. اینقدر زبان نریز.
-
ارجاء
لغتنامه دهخدا
ارجاء. [ اَ ](ع اِ) ج ِ رجاء، بمعنی کناره و طرف . (غیاث اللغات ).نواحی . اطراف . انحاء. گوشه ها: مملکتی فسیح الارجاء.- ارجاء بئر ؛ نواحی چاه از درون ، از بالا تا زیر.- ارجاء سماء ؛ دو طرف آن . کناره های آسمان .
-
نحی
لغتنامه دهخدا
نحی . [ ن َ حا ] (ع اِ) سبوی گلین که در آن شیر اندازند جهت دوغ زدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || نوعی از خرمای تر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطبا). || تیر پهن پیکان . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). ج ، انحاء، نَحی ّ، نحاء.
-
مبدع
لغتنامه دهخدا
مبدع . [ م ُ دَ ] (ع ص ، اِ) ابداع شده . اختراع شده . آفریده : نخستین مبدعی است که خدای او را ابداع کرده است . (جامع الحکمتین ). || (اصطلاح فلسفی ) عبارت از موجودی است که مسبوق به ماده و مدت نباشد... شیخ گوید هر موجودی که وجودش مسبوق به ماده نباشد مب...
-
تاج بلغاری
لغتنامه دهخدا
تاج بلغاری . [ ج ِ ب ُ ] (اِخ ) مؤلف قاموس الاعلام ترکی آرد: وی یکی از اطبای معروف بودو درباره ٔ ادویه ٔ مفرده کتابی تألیف کرده است . مؤلف عیون الانباء فی طبقات الاطباء، درج 2 ص 219 ذیل ترجمه ٔ رشیدالدین بن صوری آرد:... و لرشیدالدین بن صوری من الک...
-
نحو
لغتنامه دهخدا
نحو. [ ن َح ْوْ ] (ع اِ) راه .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). طریق . (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). طریقه . (ناظم الاطباء). || اسلوب . (ناظم الاطبا) (غیاث اللغات ). طرز.طور. شکل . (یادداشت مؤلف ). || نوع . (ناظم الاطباء). قسم . گونه . (ی...
-
مسکون
لغتنامه دهخدا
مسکون . [ م َ ] (ع ص ) آرمیده . (آنندراج ). آرام کرده شده و تسلی داده شده . (ناظم الاطباء). آرام گرفته .- مسکون شدن ؛ آرام کرده شدن . خشنودکرده شدن . تسلی داده شدن . (ناظم الاطباء). || مسکون الی روایته ، در اصطلاح درایه مثل صالح الحدیث است . || منزل...
-
منگوقاآن
لغتنامه دهخدا
منگوقاآن . [ م َ ] (اِخ ) پسر تولی بن چنگیز و «سرقویتی » که پس از گیوک در سال 644 هَ . ق . به مقام خانی شعبه ٔ دوم خاندان چنگیز رسید و در نتیجه سلطنت از اولاد اوگتای قاآن برافتاد ولی این کار به سادگی برگزار نگردید و دو سال شاهزادگان و امرای مغول به ا...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن معدان بن عیسی بن وکیل التجیبی ثم الدانی الأندلسی ، مکنی به ابوالعباس و معروف به ابن الاقلیشی . نحوی زاهد و ملقب بشهاب الدین . وی از شاگردان ابومحمد لغوی ادیب ملقب به ابن السید البلنسی است . او راست : کتاب الأنباء فی شرح ...