کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انجیر بغدادی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انجیر بغدادی
لغتنامه دهخدا
انجیر بغدادی . [ اَ رِ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) بار رقع یمانیست و در مصر آنرا انجیر فرنگ گویند. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به انجیر فرنگ شود.
-
واژههای مشابه
-
گل انجیر
لغتنامه دهخدا
گل انجیر. [ گ ُ اَ ] (اِخ ) دهی است از بخش گوران شهرستان شاه آباد واقع در 18هزارگزی شمال گهواره ، کنار رودخانه ٔ زمکان . هوای آن سرد و دارای 90 تن سکنه است . آب آن از چشمه و محصول آن غلات دیم و لبنیات است . شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو ا...
-
کشک انجیر
لغتنامه دهخدا
کشک انجیر. [ک ُ اَ ] (اِ مرکب ) توپ کلان . (از فرهنگ رشیدی ). || منجنیق که بدان دیوار قلعه اندازند و معنی ترکیبی آن سوراخ کننده ٔ کشک (کوشک ) است : نه منجنیق رسد بر سرش نه کشک انجیر. انوری .|| چوب گنده ای است مانند ستون که بر زمین فروبرند و سر آن چوب...
-
شال انجیر
لغتنامه دهخدا
شال انجیر. [ اَ ] (اِ مرکب ) مخفف شغال انجیر. نام نوعی از انجیر باشد در لهجه ٔ اهالی آمل و این نوع در تمام جنگلهای شمال موجود است . (جنگل شناسی ساعی ص 245).
-
شاه انجیر
لغتنامه دهخدا
شاه انجیر. [ اَ ] (اِ مرکب ) نوعی از انجیر است و آن را انجیر وزیری هم خوانند. (برهان قاطع) (آنندراج ). نوعی گزیده از انجیر و بعضی گویند شاه انجیر انجیری است که پوست میوه ٔ آن سبز است نه سرخ . (یادداشت مؤلف ).
-
قصب انجیر
لغتنامه دهخدا
قصب انجیر. [ ق َ ص َ اَ ] (اِ مرکب ) قسمی از شیرینی است ، و شاید قصب الجیب تصحیف این کلمه باشد. بسحاق اطعمه در فصل شیره و شربت آورد : لوحش اللَّه ز مربای ترنج و به و سیب زنجبیل و عدنی رخ کندت چون گلنارنخود و کشمش و پسته خرک و میوه ٔ ترقصب انجیر و دگر...
-
مرغ انجیر
لغتنامه دهخدا
مرغ انجیر. [ م ُ غ ِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مرغنجیر. مرغ انجیرخوار که پرنده ای است . رجوع به مرغ انجیرخوار شود.
-
انجیر آدم
لغتنامه دهخدا
انجیر آدم . [ اَ رِ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نام میوه ای است در هندوستان شبیه به حنظل . (برهان قاطع). میوه ٔ هندی شبیه به کدو و گرد و سرخ که در وسط دارای نقطه ٔ سپید کوچکی است . (ناظم الاطباء) (از سروری ).میوه ای است بزرگتر از جوز و رنگ او سیاه ...
-
انجیر بستی
لغتنامه دهخدا
انجیر بستی . [ اَ رِ ب ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قسمی انجیر که در ذخیره ٔ خوارزمشاهی مکرر نام آن چون دارویی در بعض معجونها و غیره برده میشود. منسوب به بُسْت از شهرهای خراسان که در خوبی معروف بوده . (از یادداشت مؤلف ) : غرابی که با تندرستی بودهمه د...
-
انجیر حلوانی
لغتنامه دهخدا
انجیر حلوانی . [ اَ رِ ح َل ْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تین حلوانی . زنبور. از درختان صحرایی است و نوعی از انجیر باشد. (یادداشت مؤلف ).
-
انجیر دشتی
لغتنامه دهخدا
انجیر دشتی . [ اَ رِ دَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) انجیر آدم . رجوع به انجیر آدم شود.
-
انجیر فرنگی
لغتنامه دهخدا
انجیر فرنگی . [ اَ رِ ف ِ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) میوه ٔ یک نبات خارداری است موسوم به کاکتیر و آنرا انجیر بربری و انجیر اسپانیولی نیز می نامند و در آفریقا بخصوص الجزیره دیوار باغهای خود را از این نبات قرار میدهند چه از جهت خار زیادی که دارد عبور...
-
انجیر وزیری
لغتنامه دهخدا
انجیر وزیری . [ اَ رِ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) انجیریست سپید. (مؤید الفضلاء). قسمی از انجیر سپید و ظریف . (ناظم الاطباء). شاه انجیر. (یادداشت مؤلف ) : سیب و زردآلو و آلوچه و آلوبالوباز انجیر وزیری و خیار خوشخوار.بسحاق اطعمه .
-
انجیر هندی
لغتنامه دهخدا
انجیر هندی . [ اَ رِ هَِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) صبار. (فرهنگ فارسی معین ذیل صبار). و رجوع به صبار شود.