کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انجیره گذار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انجیره گذار
لغتنامه دهخدا
انجیره گذار. [ اَ رَ / رِ گ ُ ] (نف مرکب ) در نوردنده ٔ انجیر. (یادداشت مؤلف ) : ای کیر من ای کیر تو انجیره گذاری سرگین خوری وقی کنی و باک نداری ریچاله گری پیش گرفتی تو همانابخیره (؟) در شیر بری کامه برآری ابوالعلاء شوشتری (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص...
-
واژههای مشابه
-
انجیره بن
لغتنامه دهخدا
انجیره بن . [ اَ رَ ب ُ ] (اِخ ) یکی از چشمه های آب گرم رامسر (سخت سر) است که حرارت آن 98 درجه ٔ فارنهایت است . (از ترجمه سفرنامه رابینو ص 40).
-
چشمه انجیره
لغتنامه دهخدا
چشمه انجیره . [ چ َ م َ اَ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان نهبندان بخش شوسف شهرستان بیرجند که در 64 هزارگزی جنوب خاوری شوسف واقع است . محلی است گرمسیر که سکنه ندارد و در بهار مالدارها به این محل آمده از آب چشمه استفاده میکنند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9...
-
جستوجو در متن
-
گذار
لغتنامه دهخدا
گذار. [ گ ُ ] (اِمص ) ریشه ٔ فعل گذاردن . گذاشتن . || عبور. مرور. گذشتن : هم به چنبر گذار خواهد بوداین رسن را اگرچه هست دراز. رودکی .اگر خود بهشتی وگر دوزخی است گذارش سوی چینود پل بود. اورمزدی .یکی کوه بینی در آن مرغزارکه کرکس نیابد بر او بس گذار. فر...