کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انجی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انجی
لغتنامه دهخدا
انجی . [ اَ ] (اِ) انجیر. (فرهنگ فارسی معین ). در طوالش به انجیر گویند. (از جنگل شناسی کریم ساعی ج 1 ص 245). و رجوع به انجیر شود.
-
انجی
لغتنامه دهخدا
انجی . [ اَ جا ] (ع ن تف ) از نجاة. رهاننده تر : فلم یجدوا حیلة انجی و لا شیئاً انفع من استعمال سنن النوامیس . (رسائل اخوان الصفا).ذباب حسام منه انجی ضریبةو اعصی لمولاء وذامنه اطوع .متنبی [ در وصف قلم ].
-
جستوجو در متن
-
ساباط
لغتنامه دهخدا
ساباط. (اِخ ) نام شهری به مدائن و آن معرب بلاس آباد است . (اصمعی ). معرب بلاس آباد. (یاقوت ) (منتهی الارب ) (آنندراج ). بلاس آباد، بلاش آباد. (خاندان نوبختی ص 197). موضعی است بمدائن مرکسری را. (یاقوت ). قریه ای بر دو فرسخی مدائن براه کوفه . (سمعانی )...