کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انجوختن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انجوختن
لغتنامه دهخدا
انجوختن . [ اَ ت َ ] (مص ) برهم کشیدن و ترنجیدن روی و اندام . || اندوختن . || ورزیدن . (ناظم الاطباء). و رجوع به انجختن و انجوخیدن و انجوغیدن و انجوخ شود.
-
جستوجو در متن
-
انجختن
لغتنامه دهخدا
انجختن . [ اَ ج ُ ت َ ] (مص ) برجستن . (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (مؤید الفضلاء). || طمع داشتن . (آنندراج ). خواهش کردن و توقع کردن . || چین دار بودن و یا چین دار شدن ابرو و شکم . (ناظم الاطباء). شکن بر شکن بر شکم و ابرو بودن . (آنندراج ...