کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انجم فروز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انجم فروز
لغتنامه دهخدا
انجم فروز. [ اَ ج ُ ف ُ ] (نف مرکب ) انجم افروز : چون ماه نخشبند مزور از آن چومن انجم فروز گنبد هر انجمن نیند. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 174).لاجرم این گنبد انجم فروزآنچه بشب دید نگوید بروز. نظامی (مخزن الاسرار ص 166).و رجوع به انجم افروز شود.
-
واژههای مشابه
-
کواعب انجم
لغتنامه دهخدا
کواعب انجم . [ ک َ ع ِ ب ِ اَ ج ُ ] (اِخ ) بنات النعش . (غیاث ) (آنندراج ). رجوع به بنات النعش شود.
-
هفت انجم
لغتنامه دهخدا
هفت انجم . [ هََ اَ ج ُ ] (اِ مرکب ) هفت ستاره . هفت اختر : آنکه ملکش برتر از نوبت تنندبرتر از هفت انجمش نوبت زنند.مولوی .
-
شاه انجم
لغتنامه دهخدا
شاه انجم . [ هَِ اَ ج ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب عالمتاب است . (برهان ) (از آنندراج ) : شاه انجم خادم لالای اوست خدمت لالاش از آن خواهم گزید.خاقانی .
-
طرفدار انجم
لغتنامه دهخدا
طرفدار انجم . [ طَ رَ رِ اَ ج ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب عالمتاب است . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). و رجوع به مجموعه ٔ مترادفات ص 13 شود.
-
انجم افشردن
لغتنامه دهخدا
انجم افشردن . [ اَ ج ُ اَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) استوار و محکم کردن . (آنندراج ). نیک محکم کردن و مضبوط ساختن . (ناظم الاطباء). و رجوع به ترکیبات انجم شود.
-
انجم دل
لغتنامه دهخدا
انجم دل . [اَ ج ُ م ِ دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ستارگانی که از دل برآیند، ظاهراً کنایه از اشک است : هست پستان کرم خشک و من از انجم دل فتح باب از پی پستان بخراسان یابم .خاقانی (دیوان چ سجادی ص 296).
-
انجم روز
لغتنامه دهخدا
انجم روز. [ اَ ج ُ م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب عالمتاب . (برهان قاطع) (انجمن آرا)(هفت قلزم ) (آنندراج ) .
-
انجم شیرازی
لغتنامه دهخدا
انجم شیرازی . [ اَ ج ُ م ِ ] (اِخ ) حاجی احمدخان فرزند حاجی محمدعلی خان کرانی . از شاعران قرن سیزدهم است . (از تذکره ٔ شکرستان پارس نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ خصوصی سلطان القرائی از فرهنگ سخنوران ).
-
انجم کرمانشاهی
لغتنامه دهخدا
انجم کرمانشاهی . [ اَ ج ُ م ِ ک ِ ] (اِخ ) میرزا کریم خان . از شاعران قرن سیزدهم بود. (از تذکره مدایح معتمدی نسخه ٔ خطی کتابخانه خصوصی حاج حسین نخجوانی از فرهنگ سخنوران ).
-
انجم گری
لغتنامه دهخدا
انجم گری . [ اَ ج ُ گ َ ] (حامص مرکب ) ظاهراً به معنی ستاره شناسی و ستاره شماری و بمجاز به معنی مکر و فریب و حیله و تزویر و دروغزنی است : همان یک شخص کین را ساز کرده همان انجم گری آغاز کرده .نظامی .
-
انجم یزدی
لغتنامه دهخدا
انجم یزدی . [ اَ ج ُ م ِ ی َ ] (اِخ ) میرزا محمدعلی از شاعران قرن سیزدهم بود. (از حدیقةالشعرا نسخه ٔ خطی کتابخانه سلطان القرائی از فرهنگ سخنوران ).
-
انجم آباد
لغتنامه دهخدا
انجم آباد. [ اَ ج ُ ] (اِخ ) دهی است از بخش شهریار شهرستان تهران با 554 تن سکنه . آب آن از قنات و محصول آن غلات ، انگور، سیب زمینی و چغندرقند است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
انجم افروز
لغتنامه دهخدا
انجم افروز. [ اَ ج ُ اَ ] (نف مرکب ) افروزنده و روشن کننده ٔ ستارگان : فلک بر پای دار و انجم افروزخرد را بی میانجی حکمت آموز. نظامی .ای برآرنده ٔ سپهر بلندانجم افروز و انجمن پیوند.نظامی (هفت پیکر ص 2).