کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انجع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انجع
لغتنامه دهخدا
انجع. [ اَ ج َ ] (ع ن تف ) بانفعتر و نیکوتر. (ناظم الاطباء). انفع. مؤثرتر. (یادداشت مؤلف ): کان ذلک انجع دواء فیه لایعدله شی ٔ. (ابن البیطار). و اذا شرب [ الغاریقون ] ... نفع من الاستسقاء... او اخذ مصفی فهو انجع. (ابن بیطار).
-
واژههای همآوا
-
آنجا
لغتنامه دهخدا
آنجا. (اِ مرکب ، ق مرکب ) از اسماء اشاره بجائی دور چون ثَم َّ و هنا و هنالک در زبان عرب : از آنجا به نزدیک مادر دوان بیامد چو خورشید روشن روان . فردوسی .چو آنجارسید آن گرانمایه شاه پذیره شدش پهلوان سپاه . فردوسی .هم آنجا بدش تاج و گنج و سپاه هم آنجا ...
-
جستوجو در متن
-
اخنع
لغتنامه دهخدا
اخنع. [ اَ ن َ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از خُنوع . ذلیلتر. اذل . مقهورتر. اقهر. خوارتر: اخنعالاسماء عنداﷲ ملک الاملاک ؛ ای اذلها و اقهرها و یروی انخع و انجع و اخنی .
-
غاریقون
لغتنامه دهخدا
غاریقون . (معرب ، اِ) یکی از اجزای مسهل است و آن دو قسم می باشد: نر و ماده . گویند ماده ٔ آن بهتر است و تریاق همه ٔ زهرهاست ؛ و در مؤیدالفضلا به این معنی با زای نقطه دار آمده است . (برهان قاطع). یعزی استخراجه الی افلاطون و هو رطوبات تتعفن فی باطن ما...