کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انجذاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انجذاب
لغتنامه دهخدا
انجذاب . [ اِ ج ِ ] (ع مص ) کشیده شدن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ) (از اقرب الموارد) (غیاث اللغات ): والشوق حامل الذوات الدراکة الی نورالانوار فالاتم شوقاً اتم انجذاباً و ارتفاعاً الی النور الاعلی ...
-
واژههای مشابه
-
قابل انجذاب
لغتنامه دهخدا
قابل انجذاب . [ ب ِ ل ِ اِ ج ِ ] (ص مرکب ) جذب شدنی .
-
جستوجو در متن
-
انجباذ
لغتنامه دهخدا
انجباذ. [ اِ ج ِ ] (ع مص ) به معنی انجذاب و مقلوب از آن است . (ناظم الاطباء).
-
کشیده شدن
لغتنامه دهخدا
کشیده شدن . [ ک َ / ک ِ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) انقباض . (یادداشت مؤلف ). || اقتیاد.انقیاد. (منتهی الارب ). || امتداد. (تاج المصادر بیهقی ). ممتد گشتن . (یادداشت مؤلف ). تمدد. (منتهی الارب ). || انجرار. منجر شدن . (یادداشت مؤلف ) (تاج المصادر ...
-
انجرار
لغتنامه دهخدا
انجرار. [ اِ ج ِ ] (ع مص ) کشیده شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). انجذاب . (از اقرب الموارد). کشیدن . (یادداشت مؤلف ). || رَوان ِ چرا کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بچرا روان کردن . (از ناظم الاط...
-
تیزرفتن
لغتنامه دهخدا
تیزرفتن . [ رَ ت َ ] (مص مرکب ) با شتابی عظیم رفتن . تند و بشتاب رفتن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). با شتاب رفتن . تند رفتن . انجذاب . تجلیز : کسی کآشتی جوید و سور و بزم نه نیکو بود تیز رفتن به رزم . فردوسی .نه جای درنگ و نه راه گریزپس اندر همی رفت به...
-
عشق مجازی
لغتنامه دهخدا
عشق مجازی . [ ع ِ ق ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عشق ظاهری . ابتدای محبت و هوی و بعد علاقه و بعد وجد و عشق است که منشاء آن هوی و حب مجازی است و پس از مرتبت عشق شغف است که سوزاننده ٔ قلب است . (از فرهنگ مصطلحات عرفاء). و آن یا نفسانی است و یا حیوان...
-
قابل
لغتنامه دهخدا
قابل . [ ب ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از قبول . پذیرا. پذیرنده . قبول کننده . (غیاث ). مستعد قبول : قابل انوار عدل ، قابض ارواح مال فتنه ٔ آخر زمان ، از کف او مصطلم . خاقانی .آن قابل امانت در قالب بشرو آن عامل ارادت در عالم جزا. خاقانی .حاملی محمول گرداند ...
-
اراده
لغتنامه دهخدا
اراده . [ اِ دَ ] (ع مص ، اِمص ) اِرادة. اِرادت . خواستن . (تاج المصادر بیهقی ). خواست . خواسته . خواهش . میل . قصد. آهنگ . کام . دَهر. (منتهی الارب ) : و واقف گردان او را بدرستی اختیار کردنت در آنچه جسته ای آنرا و صواب بودن بآنچه اراده کرده ای . (تا...
-
جدل
لغتنامه دهخدا
جدل . [ ج َ دَ ] (ع اِمص ) خصومت ، اسم است جدال را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سختی دشمنی . (از شرح قاموس ). سختی و لداد در خصومت . (از قطر المحیط). پیکار. (مهذب الاسماء). مخاصمت . ستیز. || قدرت بر خصومت . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). توانائ...