کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انتها پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انتها
لغتنامه دهخدا
انتها. [ اِ ت ِ ] (ع اِمص ) اتمام و ختم . || (اِ) پایان و انجام و آخر. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین ). حد و حدود و عاقبت و غایت و نهایت و منتها. (ناظم الاطباء). کرانه .فرجام . بن . سرانجام . کنه . مقابل ابتدا : نه طولست او را نه عرض و نه عمق ن...
-
جستوجو در متن
-
بسر رساندن
لغتنامه دهخدا
بسر رساندن . [ ب ِ س َ رِ دَ ] (مص مرکب )انتها دادن . پایان دادن . رجوع به انتها دادن شود.
-
فرجامانیدن
لغتنامه دهخدا
فرجامانیدن . [ ف َ دَ] (مص ) به آخر و به انتها و به اتمام رسانیدن . کامل کردن . انتها دادن . منتهی کردن . اتمام . (یادداشت مؤلف ). در پهلوی فرجامینیتن است . رجوع به فرجام شود.
-
سپردن
لغتنامه دهخدا
سپردن . [ س ُ پ ُدَ ] (مص ) به انتها رسانیدن و تمام کردن . (غیاث ).
-
سرگم
لغتنامه دهخدا
سرگم . [ س َ گ ُ ] (ص مرکب ) بی ابتدا و انتها. (غیاث ) (آنندراج ).
-
میدی
لغتنامه دهخدا
میدی . [دا ] (ع اِ) آخر و انتها و انجام . (ناظم الاطباء).
-
انجامانیده
لغتنامه دهخدا
انجامانیده . [اَ دَ / دِ ] (ن مف ) بپایان آمده . به انتها رسیده .
-
نهایت ناپذیر
لغتنامه دهخدا
نهایت ناپذیر. [ ن ِ /ن َ ی َ پ َ ] (نف مرکب ) بی پایان . بی انتها. نامحدود.
-
آخر کار
لغتنامه دهخدا
آخر کار. [ خ ِ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) انتها و عاقبت و نهایت امر. آخرالامر.
-
سومه
لغتنامه دهخدا
سومه . [ م َ / م ِ ] (اِ) انتها و حد و طرف . (آنندراج ). لغت دساتیری است . رجوع به فرهنگ دساتیر شود.
-
شفوان
لغتنامه دهخدا
شفوان . [ ش َ ف َ ](ع اِ) به صیغه ٔ تثنیه ، دو طرف و دو انتها و دو سر هر چیزی . (ناظم الاطباء). مثنای شفا. (منتهی الارب ).
-
باپایان
لغتنامه دهخدا
باپایان . (اِ) شتران . || (ص مرکب ) کوتاه و قصیر. محدود. دارای انتها. (ناظم الاطباء).
-
بی حصر
لغتنامه دهخدا
بی حصر. [ ح َ ] (ص مرکب ) بی انتها. خارج از حد و حصر. نامحدود. (ناظم الاطباء). بی شمار. بی اندازه .
-
نهایتگه
لغتنامه دهخدا
نهایتگه . [ ن ِ / ن َ ی َ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) انتها. حد و مرز. کرانه : که هرچ از زمین باشد و آسمان نهایتگهی باشدش بی گمان .نظامی .