کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انتظارکش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انتظارکش
لغتنامه دهخدا
انتظارکش . [ اِ ت ِک َ/ک ِ ] (نف مرکب ) نگران و منتظر. (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
نمیر
لغتنامه دهخدا
نمیر.[ ن َ ] (نف مرکب ) نمیرنده . نامیرنده . که نمی میرد.- امثال : مانند خر نمیر و سگ انتظارکش .|| (ص ) سست و نابه کار و حریص و آزمند و پرخوار و شکم پرست (؟). (ناظم الاطباء). رجوع به فرهنگ شعوری ج 2 ص 383 شود.
-
گوش
لغتنامه دهخدا
گوش . (اِ) آلت شنوائی . عضوی که بدان عمل شنیدن انجام گیرد. معروف است ، و به عربی اُذُن گویند. (برهان ). اذن و آلت شنیدن در انسان و دیگر حیوانات و جزء خارجی مجرای سمع و حس سمع. (ناظم الاطباء). اوستا گئوشه ، پهلوی گوش ، پارسی باستان گئوشه ، هندی باستان...