کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انتصاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انتصاب
لغتنامه دهخدا
انتصاب . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) برپای خاستن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). برپا شدن . (غیاث اللغات ). || بکاری قیام کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (مصاد...
-
واژههای مشابه
-
انتصاب نمودن
لغتنامه دهخدا
انتصاب نمودن . [ اِ ت ِ ن ُ/ن ِ/ن َ دَ ] (مص مرکب ) قیام کردن . اقدام کردن : تا دل میل نکند زبان به ارتکاب جرایم انتصاب ننماید. (سندبادنامه ص 325).
-
واژههای همآوا
-
انتساب
لغتنامه دهخدا
انتساب . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بازبستن خود را به کسی . (ناظم الاطباء). نسبت داشتن به کسی . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). خویشتن را بکسی واخواندن . (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). تعزی . (تاج المصادر بیهقی ). نسبت داشتن . خود را بکسی نسبت دادن . (فرهنگ...
-
جستوجو در متن
-
اصلخداد
لغتنامه دهخدا
اصلخداد. [ اِ ل ِ] (ع مص ) برپای ایستادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). برپای بایستادن . (زوزنی ). انتصاب . (از قطر المحیط).
-
انتصابات
لغتنامه دهخدا
انتصابات . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) ج ِ انتصاب : انتصابات اداری . (از فرهنگ فارسی معین ).
-
اصطخاد
لغتنامه دهخدا
اصطخاد. [ اِ طِ ] (ع مص ) راست ایستادن در آفتاب . مصطخد نعت است از آن . (منتهی الارب ). انتصاب یا راست ایستادن . مصطخد نعت آنست . (از اقرب الموارد) (از المنجد).
-
برافراختن
لغتنامه دهخدا
برافراختن . [ ب َاَ ت َ ] (مص مرکب ) نصب کردن . انتصاب . برافراشتن . بلند کردن . || برکشیدن . (یادداشت مؤلف ). || بزرگ شدن . بالیدن . نمو کردن : ز پستان آن گاو طاوس رنگ برافراختی چون دلاورنهنگ .فردوسی .
-
رامیر
لغتنامه دهخدا
رامیر. (اِخ ) نام حکمران اسپانیا (از سال 967 تا 982م .) او از روز انتصاب بحکومت با زیردستان خود بنای بدرفتاری گذاشت و با پسرعموی خود برمود نیز بجنگ پرداخت ولی از وی شکست خورد و مجبور شد قسمتی از قلمرو حکومت خویش را بدو واگذارد. (از قاموس الاعلام ترکی...
-
استهداف
لغتنامه دهخدا
استهداف . [ اِ ت ِ] (ع مص ) نشانه شدن . (زوزنی ). بنشانه ٔ چیزی شدن . (تاج المصادر بیهقی ). نشانه ٔ چیزی شدن . خود را نشانه ساختن . نشانه کردن خود را: من صنف فقد استهدف . || بلند برآمدن . اهداف . بلند گردیدن . || پائیدن . || کوتاهی کردن دوشنده در دوش...
-
خورشیدچتر
لغتنامه دهخدا
خورشیدچتر. [ خوَرْ / خُرْچ َ ] (ص مرکب ) آنکه خورشید چتر و علامت اوست . کنایه از عالی رتبه : خسرو خورشیدچتر آنکه ز کلک و کفش پرچم شب یافت رنگ رایت صبح انتصاب . خاقانی .در جهان تا سایه و خورشید را باشد نشان سایه ٔ خورشیدچترت در جهان پاینده باد.خواجه ج...
-
فرخان زاد
لغتنامه دهخدا
فرخان زاد. [ ف َرْ رُ ] (اِخ ) یا فرخزاد. وی کسی است که از طرف خسروپرویز مأمور گردآوری خراج عقب افتاده گردید و به دستور شاه ظلم بی پایان کرد و اموال بسیاری از رعایا را به زور گرفت . (از ایران در زمان ساسانیان کریستن سن ترجمه ٔ رشیدیاسمی چ 2 ص 470). ...
-
یزید
لغتنامه دهخدا
یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن مرثد همدانی ، مکنی به ابوعثمان ، از راویان بود و از معاذ و ابودرداء روایت دارد. ولیدبن عبدالملک می خواست او را والی کند. چون آگاهی یافت خود را به دیوانگی زد و لباس پشت و رو پوشید و بی کفش و جامه در بازارها به گردش پرداخت . ول...