کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انتخاط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انتخاط
لغتنامه دهخدا
انتخاط. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بینی افشاندن و آب بینی و یا آب دهان انداختن . (ناظم الاطباء). بینی افشاندن و آب بینی انداختن و کذا انتخطه من غمه ؛ ای رمی به . (منتهی الارب ). مخاط را از بینی انداختن . (ازاقرب الموارد). || مانستن . (منتهی الارب ) (ناظم الا...
-
جستوجو در متن
-
منتخط
لغتنامه دهخدا
منتخط. [ م ُ ت َ خ ِ ] (ع ص ) بینی افشاننده و آب بینی اندازنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آنکه بینی می افشاند. (ناظم الاطباء). || مشابه . مانند. (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به انتخاط شود.
-
افشاندن
لغتنامه دهخدا
افشاندن . [ اَ دَ ] (مص ) برافشاندن . افشانیدن . فشاندن . (شرفنامه ٔ منیری ). ریختن . (مؤید الفضلاء). ریختن و پاشیدن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پاشیدن . (از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ) : سواران ... جز آن نتوانستند کرد که سلاح می افشاندند و در بیش...