کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انتخابات بینادورهای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
بینا
لغتنامه دهخدا
بینا. (نف ) (از: بین ، ریشه ٔ مضارع «دیدن = بینیدن + َا، پسوند فاعلی ) صفت دائمی . بیننده . (انجمن آرا) (آنندراج ) (رشیدی ). مقابل نابینا. مردم چشمدار. مردم بیننده . (یادداشت مؤلف ). دارای نیروی بینایی . بصیر. (ترجمان القرآن ) (ناظم الاطباء) : شبی د...
-
عهد فلز
لغتنامه دهخدا
عهد فلز. [ ع َ دِ ف ِ ل ِزز / ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مرحله ای است از مراحل زندگی بشر، و آن تالی عهد حجر است که تقریباً هفت هزار سال قبل از میلاد شروع شده و سه دوره دارد: دوره ٔ مس ، دوره ٔ مفرغ و دوره ٔ آهن . (از تاریخ ایران باستان ج 1 ص 5).
-
روشن بصر
لغتنامه دهخدا
روشن بصر. [ رَ / رُو ش َ ب َ ص َ ] (ص مرکب ) پاک نظرو بینا. (ناظم الاطباء). روشن بین . دانا : خرد را تو روشن بصر کرده ای چراغ هدایت تو برکرده ای .نظامی (از آنندراج ).
-
اشک فشاندن
لغتنامه دهخدا
اشک فشاندن . [ اَ ف َ / ف ِ دَ ] (مص مرکب ) اشک ریختن . اشک باریدن . اشک افشاندن : شمع روشن شد چو اشک از دیده ٔ بینا فشاندخوشه ای برداشت هر کس دانه ای اینجا نشاند.صائب (از آنندراج ).
-
دوره
لغتنامه دهخدا
دوره . [ دَ / دُو رَ / رِ ] (از ع ، اِ) پیرامون . پیرامن . گرد. گرداگرد. دور. حول . (یادداشت مؤلف ). || دایره . (ناظم الاطباء) (برهان ) (شرفنامه ٔ منیری ). دور. گردش دایره وار امری یا چیزی .- مهمانی دوره ؛ مهمانی دسته جمعی عده ای به نوبت . (یادداشت ...
-
اذ
لغتنامه دهخدا
اذ. [ اِ ] (ع حرف ربط) چون . برای آنکه . || آنگاه . و آن برای زمان ماضی است و گاهی برای مفاجاة آید بشرط که در جواب بینا یا بینما واقع شود و قد تکون زائدة نحو اذ واعدنا موسی (قرآن 51/2)؛ ای واعدنا. (منتهی الارب ).
-
برشنودن
لغتنامه دهخدا
برشنودن . [ ب َ ش َ / ش ِ / ش ُ دَ ] (مص مرکب ) شنودن . شنیدن : تاچشم و گوش یافته ای بنگرتا برشنوده است گوا بینا. ناصرخسرو.و رجوع به شنیدن شود.
-
حسن شناس
لغتنامه دهخدا
حسن شناس . [ ح ُ ش ِ ] (نف مرکب ) زیباشناس . اهل ذوق : از بتان آن طلب ار حسن شناسی ای دل کاین کسی گفت که در علم نظر بینا بود.حافظ.
-
جاویدانان
لغتنامه دهخدا
جاویدانان . (اِخ ) نام دسته ای از سپاهیان دوره ٔ هخامنشی . رجوع به جاویدانها در همین لغت نامه و رجوع به ایران باستان شود.
-
کارآموزی
لغتنامه دهخدا
کارآموزی . (حامص مرکب ) دوره ای است که اشخاصی که وارد خدمت میشوند بی حقوق برای آشنا شدن بکار خدمت میکنند. این کلمه بجای «استاژ» پذیرفته شده . (فرهنگستان ).
-
بارس ئیل
لغتنامه دهخدا
بارس ئیل . (ترکی ، اِ مرکب ) سال پلنگ . (ناظم الاطباء). سال پلنگ ، سومین سال دوره ای [ گردش ستاره ] مغول . (دِمزن ). رجوع به بارس و پارس و پارس ئیل شود.
-
مینوکده
لغتنامه دهخدا
مینوکده . [ک َ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) خانه ٔ بهشت . جای خرم . باغ باصفا. محوطه ای بهشت مانند. محل بهشت سان : در هر چمنی چو چشم بینامینوکده ای به رنگ مینا.نظامی (لیلی و مجنون چ وحید ص 269).
-
فراتاکارا
لغتنامه دهخدا
فراتاکارا. [ فْرا / ف َ ] (اِ) یوستی این کلمه را عنوان امیران فارس در دوره ٔ پارتها دانسته است و به قول گوت اشمیت در دوره ٔ اول از سه دوره ای که در فارس زمان اشکانی دیده میشود نام امیران در روی سکه ها چنین بوده است ، و البته گوت اشمید این کلمه را بصو...
-
طوائف
لغتنامه دهخدا
طوائف . [ طَ ءِ ] (ع اِ) ج ِ طائفه : سلطان به دفع جمعی از طوائف افغانیان ... مشغول شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 423).- طوائف (ملوک ...) ؛ ملوک طوائف . عرب از ملوک طوائف ، اشکانیان خواهد.- || و نیز دوره ای از تاریخ اندلس را دوره ٔ ملوک طوایف خوانند. رجو...
-
پالفات
لغتنامه دهخدا
پالفات . [ ل ِ ] (اِخ ) عالم صرف و نحو یونانی .مولد او پارُس یا پرین . وی ظاهراً در دوره ٔ امپراطوری روم زندگی میکرد. و رساله ای در باب اساطیر بنام مسائل باورنکردنی دارد که خلاصه ای از آن در دست است .