کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انتجاع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انتجاع
لغتنامه دهخدا
انتجاع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بطلب آب و علف و منفعت و نیکویی شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). طلب گیاه در موضع آن . (از اقرب الموارد). گیاه و آب جستن . (تاج المصادر بیهقی ). یقال هؤلاء قوم منتجعون . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و یقال...
-
واژههای همآوا
-
انتجاء
لغتنامه دهخدا
انتجاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بچشم کردن . (منتهی الارب ). بچشم کردن و چشم زدن . (ناظم الاطباء). چشم زدن . (از اقرب الموارد) . || برگزیدن کسی را به راز گفتن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ). مخصوص کردن کسی را به رازگویی . (از اقرب الموارد...
-
جستوجو در متن
-
تنجع
لغتنامه دهخدا
تنجع. [ ت َ ن َج ْ ج ُ ] (ع مص ) انتجاع . (منتهی الارب ). به طلب آب و علف و نیکویی شدن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد): هوازن تنجعت ارضنا. (اقرب الموارد).
-
دق کردن
لغتنامه دهخدا
دق کردن . [ دَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) از درها چیز خواستن به دق الباب . کدیه کردن . (آنندراج ). تکدی . دریوزه کردن : اگر چه حاجت دق نیست انوری را لیک به درگه تو کند یا رب ار بشاید دق . انوری .عزم کردم که به انتجاع روم در روستاها چنان که ائمه ٔ دیگر دق می...