کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انتان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انتان
لغتنامه دهخدا
انتان . [ اِ ] (اِخ ) موضعی است نزدیک طائف و در آن جنگی میان هوازن و ثقیف واقع شده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). در آن جنگ بقدری کشته زیادت شد که گندیده و عفن گردید لذا بدین نام موسوم شد. (از مراصدالاطلاع ).
-
انتان
لغتنامه دهخدا
انتان . [ اِ ] (ع مص ) ناخوش بوی شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). بوی بد گرفتن . (ناظم الاطباء). گندا شدن . (تاج المصادر بیهقی ). بدبوی و گندیده شدن . (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
گندا شدن
لغتنامه دهخدا
گندا شدن . [ گ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) گندیده شدن . گندیدن . بدبو شدن . عفن ومتعفن شدن . اِنتان . اِصنان . (تاج المصادر بیهقی ).
-
نمقة
لغتنامه دهخدا
نمقة. [ ن َ م َ ق َ ] (ع اِ) زهومت . انتان . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). گویا مقلوب قنمة باشد. (از متن اللغة). یقال للشی ٔ المروح فیه نمقة. (اقرب الموارد) .
-
گندیدن
لغتنامه دهخدا
گندیدن . [ گ َ دی دَ ] (مص ) بوی بد دادن چیزی . (آنندراج ). بدبو شدن . متعفن شدن . (ناظم الاطباء). بو گرفتن . گنده شدن . نَتْن . نُتونة. نَتانت . اِنتان : هیکلی که صخر جنی از طلعت او برمیدی و عین القطر از بغلش بگندیدی . (گلستان ).- امثال : نگندد سیر...
-
گندا
لغتنامه دهخدا
گندا. [ گ َ ] (نف ) (از: گند (گندیدن ) + ا، پسوند فاعلی و صفت مشبهه ). (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). چیزی را گویند که گندیده باشد و از آن بوی ناخوش آید. گندای . (برهان ). گندیده و بدبوی . (انجمن آرا) (آنندراج ). عَفِن . متعفن . مُنتِن : و گنداتر و رس...