کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انبیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انبیر
لغتنامه دهخدا
انبیر. [ اَم ْ ] (اِخ ) قصبه ٔ گوزگانانست و شهری نیکوست و آبادان و جای بازرگانانست وبارگه بلخ و با نعمت بسیار است و بر دامن کوه نهاده است و از وی پوستهای گوزگانی خیزد که بهمه ٔ جان [ ظ: جهان ] ببرند. (حدود العالم چ دانشگاه ص 97). بر وزن نخجیر، شهری ا...
-
انبیر
لغتنامه دهخدا
انبیر. [ اَم ْ ] (مص ) پر کردن ومملو گردانیدن . (برهان قاطع). پر کردن . (شرفنامه ٔ منیری ) (انجمن آرا) (آنندراج ). انباشتن و پر کردن ، بدین معنی اماله ٔ انبار است . (فرهنگ رشیدی ). || امر بدین معنی هم هست . (برهان قاطع). || پری و امتلاء. (ناظم الاطبا...
-
جستوجو در متن
-
انبیری
لغتنامه دهخدا
انبیری . [ اَم ْ ] (اِخ ) رجوع به انبیر و ابوالحسن انباری در همین لغت نامه و تتمة صوان الحکمه ص 97 شود.
-
گوزگانی
لغتنامه دهخدا
گوزگانی . [ گ َ / گُو ] (ص نسبی ) منسوب به گوزگان : و از وی [ از انبیر قصبه ٔ گوزگانان ] پوستهاء گوزگانی خیزد که به همه ٔ جهان ببرند. (حدود العالم چ دانشگاه ص 97). رجوع به گورکانی شود.
-
انبار
لغتنامه دهخدا
انبار. [ اَم ْ ] (اِخ ) از شهرهای قدیم خراسان در ناحیه ٔ جوزجان بود. آنرا انبیر هم نوشته اند. بنا بنوشته ٔ ابن حوقل بفاصله ٔ یک روز از اشبورقان واقع و بزرگتر از مروالرود و دارای تاکها و فراخی نعمت و باغها و بناهایش از گل بوده است . اکنون شهری بدین نا...
-
بارگه
لغتنامه دهخدا
بارگه . [ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) مخفف بارگاه باشد بمعنی دربار. قصرشاهان . بارگاه . (ناظم الاطباء) (دِمزن ) : من آن بارگه را یکی بنده ام دل از مهتری پاک برکنده ام . فردوسی .هر آنکس که باشد ازایرانیان ببندد بدین بارگه بر میان . فردوسی .به آواز از آن بارگه...